مشخصات پژوهش

صفحه نخست /تبیین هویت معشوق غزل کلاسیک ...
عنوان تبیین هویت معشوق غزل کلاسیک فارسی با تکیه بر نشانگان سلیقه و مصرف (انوری، ظهیرالدین فاریابی و سعدی)
نوع پژوهش پایان نامه
کلیدواژه‌ها هویت، معشوق، غزل، سلیقه، مصرف، انوری، فاریابی، سعدی.
چکیده چکیده نوع تعامل عاشق و معشوق در ژانر غنایی در ادبیات فارسی از آغاز تا امروز شکل‌های متفاوت به خود گرفته است. یکی از این موارد، تعامل رایج عاشق و معشوق در غزل کلاسیک فارسی است که بسیار فاصله‌مند و به ظاهر نامتعارف می‌نمایاند، در حالیکه وضعیت و موقعیت سوژه‌ها نیازمند کشف مناسبات طبقاتی بوده؛ که به صورت ضمنی و پنهان در متن گسترانده شده است. تبیین این مسئله مستلزم دلالت‌یابی کنش‌ها و وضعیت کارگزاران متنی به مثابۀ سبک زندگی و فاصله‌گزینی هویتی-طبقاتی آنها ا‌ست. بر همین اساس ضمن تبیین وجوه فاصله‌گزینی عاشق و معشوق، دلایل فاصله‌گزینی متفاوت آنها با تکیه بر آرای برخی از متفکران مطالعات فرهنگی، انسان‌شناسی فضا، جامعه‌شناسی بدن و با توجه بستر تاریخ اجتماعی-فرهنگی تولید متن، در غزل سعدی دلالت‌یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می‌دهد در غزلیات عاشقانۀ کلاسیک فارسی از جمله در غزل سعدی به ظاهر نوعی تعامل نامتعارف میان عاشق و معشوق دیده می‌شود که حاکی از امتناعی اغراق آمیز و ناگشودنی است و بنا به جهت‌گیری عمودی و سلطه‌گرایانه آن، بویژه آنجا که وجوه تدافعی و تهاجمی امتناع معشوق در هم می‌آمیزد، چونان نوعی بی‌نزاکتی و فرودستی طبقاتی می‌نماید که از وی سر زده است. در حالیکه با رجوع به دلالت‌های متنی و پشتوانه‌های برون‌متنی آن می-توان تفسیر و داوری دیگری مطرح کرد. بر همین اساس در این نوشتار هویت معشوق و دلالت‌های طبقاتی فاصله‌گزینی وی با تکیه بر سبک زندگی و وجوه سلیقه و مصرف وی، در سه سطح تعلقات و دارایی، وضعیت-کنش‌ و کنش‌ها دلالت‌یابی‌ شد. مولف-راوی غزلیات سعدی برای بازنمایی هویت معشوق، سه دسته پشتوانۀ اجتماعی-فرهنگی شامل سرمایه‌های مالی، جسمی و کنشی/ رفتاری با زیرمجموعه‌های آنها، برای وی بر می‌شمرد که پشتوانۀ فاصله‌گزینی و امتناع اوست. امتناعی مدرج که از شکلی نمایشی و تدافعی شروع شده تا وجهی تهاجمی تداوم می‌یابد و بر خلاف تصور رایج حاکی از فرادستی اجتماعی واقعی یا حداقل بالادست‌‌نمایی نمایشی/وانموده اوست. به عبارتی دیگر طبقۀ معشوق در بازنمایی مولف-راوی غزلیات سعدی بنا به دلالت‌های متنی که سبک زندگی وی را نشان می‌دهد، فرادست یا فرادست‌نما می‌نماید. سه سطح سرمایۀ مالی، جسمی و کنش‌محور وی موید این ادعاست. در سطح تعلقات و دارایی‌ها او دارای رقیب/ خدمتکار، آراستنی‌های فاخر و فضایی پر از تنعم و نازپرودگی است. از منظر سرمایۀ بدنی نیز، بدن و پوشش معشوق مشحون از دلالت‌های اجتماعی-فرهنگی یا روانشناختیِ امتناعیِ فرادستانه است. نه تنها قامت و اعضای بدن وی نشانگر تن‌آسایی و رفاه‌ست، اطوار برآمده از بدن یا ژست‌های ملازم پوشش وی هم، حاکی از فرادستی است. سطح کنش‌ها که در دو رسته امتناع، تدافعی و تهاجمی، صورتبندی شد، گویی نشانگان فرادستی وجود ندارد چرا که به ظاهر در همۀ موارد نوعی بی‌نزاکتی و خشونت به چشم می-آید: از بارندادن، بی‌اعتنایی و عهدشکنی تا یغماگری و خونریزی. بنا به بافت گردانی در این سطح، منطق منزلت‌یابی تغییر کرده، بر همین اساس رفتار معشوق نامتعارف‌تر نشان می‌دهد. در حالیکه اگر با عادت‌واره‌های اجتماعی-فرهنگی ترکان آسیای میانه یعنی بافت زیستی-فرهنگی معشوقان ترک‌نژاد، بدان بنگریم، خواهیم دید که در آن بافت، بی‌نزاکتی و خشونت مورد نظر ما عین افتخار و سربلندی است. بر همین اساس در تبیین هویت معشوق در غزل کلاسیک فارسی از جمله در غزلیات سعدی باید به دو نکته کلیدی توجه کرد. اول آنکه پیشتر از رجوع به مناسبات اجتماعی-فرهنگی خاص باید به وجه روانشناختی/نمایشی منزلت‌یابی و منزلت-مندی در معنای عام آن توجه کرد که در اغلب فرهنگ‌ها، عمدتاً به شکل تصنعی و زمینه‌زدایانه یا به تعبیر گافمن در قالب ایده‌آل‌سازی مثبت و خودمهترنمایی نمود می‌یابد. دوم اینکه پس از لحاظ‌کردن وجه روانشناختی منزلت‌یابی، لازم است به زمینۀ اجتماعی-تاریخی خاص و عینی منزلت‌یابی وی رجوع شودکه در جوامع مختلف با درجاتی کم یا زیاد از هم متمایز است. با این وصف معشوق غزل کلاسیک فارسی، بویژه معشوق بازنمایی شده در غزلیات سعدی، ترکیبی از زن/مرد یا کنیز/غلام، ایرانی/ترک‌نژاد، چابک-زیبای طبیعی/ برساخته، فرادست/فرودست، فرهیخته/کم‌بهره از دانش و غیره است که اولاً بنا به قاعدۀ روانشناختی/نمایشیِ منزلت‌یابی در همۀ موارد حتی فرودستی ‌طبقاتی به شکل فرادست و مرفه بازنمایی شده است. دوم اینکه از منظر زمینۀ زیستی-فرهنگی، معشوق بازنمایی‌شده از دو جغرافیای تاریخی-فرهنگی ایران و آسیای میانه برآمده است. از این نظر رفتار نامتعارف معشوق اگرچه در مواردی می‌تواند حاصل عدم فرهیختگی یا فرودستی اجتماعی-فرهنگی باشد، در اصل حاصل تفاوت در نشانگان و مصداق‌های فاصله‌گزینی طبقاتی و وجوه امتناع ملازم با آن در میان افرادِ دو جغرافیای فرهنگی-تاریخی ایران و آسیای میانه است. قواعد منزلت‌یابی که در فرهنگ و عرف رایج میان اقوام ترک‌نژاد به سنّت یغماگری معروف است، با آداب منزلت‌یابی و اظهار آن در ایران آن زمان بسیار متفاوت است. در فرهنگ/عرف مذکور، بنا به روحیۀ کوچ‌نشینی و سایر خصلت‌های برآمده از جبر جغرافیایی آن روزگار، -فارغ از نگاه ارزشگذارانه - وضعیت/کنش‌هایی همچون کم‌اعتنایی به آداب ‌منزلت‌یابی رایج در میان اقوام متمدن، رهایی از فرهیختگی، توسل به زور، ربودن و غارت به مثابه اشکالی از منزلت مفروض بوده است. در نهایت اینکه، کنش‌های امتناعی و نامتعارف منتسب به معشوق در بازنمایی مولف-راوی غزلیات سعدی را که حاکی از تعاملی سلسله‌مراتبی و عمودی است، اگرچه خالی از دلالت‌های روانشناختیِ نمایشی نیست، نمی‌توان صرفاً به امری روان-شناختی تقلیل داده؛ نمود یا نمایش هویت معشوق در آن متن را به مثابۀ بی‌دانشی، توحش، بی‌نزاکتی، دیگرآزاری آن سوژۀ متنی فرض کرد. برعکس، هویتِ برساخته/بازنمایی‌شدۀ مذکور پیوندی ناگسستنی با پارادایم معرفتی-اجتماعی جهان کلاسیک نیز ساز کارهای طبقاتی و آداب منزلت‌یابی اجتماعی منتسب به آن در دو فرهنگ ایرانی-ترک دارد. بر همین اساس مولف-راوی غزلیات سعدی از یک سو بنا به منطق روانشناختی ایده‌آل‌سازی و اصل تحقق نمایشی سوژه‌ها؛ از سوی دیگر همسو با پارادایم معرفتی جاری در مناسبات اجتماعی-فرهنگی؛ وضعیت/کنش‌های برسازندۀ هویت معشوق را چونان خلق و خوی طبقۀ فرادست/مرفه و رفتارهای امتناعی - اعم از حیا یا پرخاش- وی را متناسب با سبک زندگی آن طبقه، بازنمایی می‌کند.
پژوهشگران پارسا یعقوبی جنبه سرائی (استاد راهنما)، بهناز حامدی (دانشجو)، طیبه فدوی (استاد مشاور)، تیمور مالمیر (استاد مشاور)