عنوان
|
گفتمان تذکره نویسی عرفانی و بازنمایی سبک زندگی سوژه ها
|
نوع پژوهش
|
پایان نامه
|
کلیدواژهها
|
تذکره نویسی عرفا، برساخت سوژه، اعتبار روایی- گفتمانی، هویت- طبقه
|
چکیده
|
تذکره نویسی عرفا ذیل سنت طبقات نویسی مسلمانان و به مثابۀ شکلی از تاریخنگاری اسلامی-ایرانی شکل گرفته است. در ادبیات کلاسیک فارسی تذکره نویسی عرفانی با نگارش دو شکل تذکرۀ جمعی و شخصی نمود پیدا کرده است. بعضی از تذکره های عرفانی به جای گزارش مستقیم و تأکید بر نسب، تولد و وفات، شاگردان و استادان سوژه ها، سبک زندگی آنها را به قصد برساخت «هویت-طبقه» آنان بازنمایی می کند. در این پژوهش، به قصد تبیین کارکرد ایدئولوژیک تذکره های عرفانی، تذکره های عرفانیِ عمومی شامل «طبقات الصوفیه» خواجه عبدالله انصاری، «تذکره الاولیاء» عطار نیشابوری، «نفحات الانس» جامی و تذکره های خصوصی شامل «سیره ابن خفیف» دیلمی، «اسرارالتوحید» محمدبن منور، «رسالۀ سپهسالار» فریدون بن احمد سپهسالار و «مناقب العارفین» افلاکی را از دو منظرِ «اعتبار روایی- گفتمانی واقعیت برساخته تذکره های عرفانی» و «سبک زندگی و برساخت هویت- طبقه سوژه ها» بررسی کردیم. مبنای نظری تحقیق در بخش اول، آرای برخی از صاحبنظران نشانه شناسی اجتماعی و تحلیل گفتمان انتقادی است که وجوه دلالت یابی آنها از دو منظر کمّی و کیفی تبیین و تفسیر شد. مؤلف- راویان برای اعتبار بخشی، از سنت مستندسازی و عینیت نمایانه علم حدیث بهره می برند و واقعیت هایی درباب عرفا یا یک عارف برمی سازند. از منظر معرفتی برساخت واقعیت حاصل گزینش و انتخاب مؤلف- راوی یا راویانی است که بنا به معرفت-شناسی ویژه یا دلبستگی های ایدئولوژیک آن را بازنمایی می کند. نتیجه نشان می دهد که مؤلف- راوی با بکارگیری چهار دسته مدالیتۀ اعداد، تأکیدی، بسامد روایی و تداوم روایی با سببّیت بالا بعضی از واقعیت های برساختۀ خود را از منظر کمّی مستند و باورپذیر می کند. از منظر کیفی هم، ابتدا با تکیه بر ابزارهای شناختی راوی-کانونی ساز، همچون حسّ بینایی، شنوایی و لامسه برخی از رخدادها را عینی و محسوس می کند. سپس با شگردهای مشروعیت-بخشی همچون استناد به نظام قدسی، رجوع به سنّت، عقلانی سازی و شگرف سازی بخشی دیگر از آنها را مستند و واقعی می نمایاند. بخش دوم، با تکیه بر نظریات متفکران مطالعات فرهنگی و جامعه شناسی سلیقه و مصرف دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که سبک زندگی عرفا در تذکره الاولیاء در قالب پنج عنصرِ پوشاک، تغذیه، عبادات و مناسک، سخن گفتن و حرکات بدن و تعلقات و دارایی های سوژه های عارف به برساخت و تمایز دو کلان طبقۀ «عارف-زاهد» و «عارف-عاشق» انجامیده است. طبقۀ عارف-زاهد با گرایش به وجه سلبی انواع ریاضت به شکل نشاندار و برجسته به قطعیت معنا باور داشته است. پوشاک خشن، فرسوده یا عریانی، غذاهای ساده، گیاه خواری، عبادات و مناسک مستمر، سخن گفتن پر از تردید، خوف با احساس گناه، زن و فرزند گریزی، دارایی های ناچیز شاهد این ادعاست. در مقابل طبقۀ عارف-عاشق به پوشاک یا تغذیه به سویۀ سلبی ریاضت توجه کرده است اما ریاضت اغلب آنان به شکل ایجابی، گشوده و سیال سامان یافته است. گریز از الزام خرقه پوشی، تنوع طلبی در تغذیه، شوریدگی های خلسه وارِ بدن فزا، گستاخی های زبانی-بدنیِ فاصله گریز و واسطه ستیز و تعلق و دارایی گزینی غیر الزام آور نمونۀ این سبک از زندگی است.
|
پژوهشگران
|
تیمور مالمیر (استاد مشاور)، پارسا یعقوبی جنبه سرائی (استاد راهنما)، آی ناز بردی پور (دانشجو)
|