عنوان
|
کالایی شدن آموزش و بازتولید نابرابری در ایران: برساخت تجارب مدیران مدارس متوسطه
|
نوع پژوهش
|
پایان نامه
|
کلیدواژهها
|
کالایی شدن آموزش، بازتولید نابرابری، تجارب مدیران، طبقاتی شدن آموزش، روش نظریه زمینه ای، نئولیبرالیسم
|
چکیده
|
یکی از تغییرات مهم در چند سال اخیر که نهاد آموزش و فلسفه ی آن را به عنوان یک ابزار جهت ایجاد تغییرات مهم و سازنده دستخوش تحول نموده است، «کالایی شدن» آن است. مفروضه بنیادین این پژوهش چنین است که این امر، سبب عدم دسترسی به فرصت ها و امکانات آموزشی برابر شده است. بر همین اساس، چهارچوب نظری پژوهش حول مفهوم کالایی شدن آموزش است و به تبع آن نظریات مارکس، لوکاچ و پولانی در مورد کالایی شدن و مناسبات اجتماعی-اقتصادی بازار مورد خوانش قرار گرفت، همچنین از نظریه های بازتولید نظریه پردازانی همچون بولز و جینتیس؛ اید ی ناسازگاری/ توافق، بوردیو؛ نظریه بازتولید فرهنگی؛ ایلیچ؛ مدرسه زدایی از جامعه، کلمن؛ برابری فرصت های آموزشی، پائولو فریره؛ آموزش وپرورش گفتگویی، هنری ژیرو؛ نقد بازتولید فرهنگی و مایکل دبیلو. اپل؛ پداگوژی انتقادی استفاده شد. با توجه به هدف اساسی ا پژوهش، مبنی بر تحلیل کالایی شدن آموزش و ارتباط آن با بازتولید نابرابری در ایران، مفروضه ای دیگر که به آن پرداخته شده مبحث کالایی شدن آموزش و رابطه آن با وضعیت نئولیبرالیسم است. بر اساس اهداف و موضوع مورد پژوهش، از روش نظریه زمینه ای برای تشریح شرایط زمینه ای، علّی، مداخله ای و پیامدهای کالایی شدن آموزش و بازتولید نابرابری و همچنین تعاملات و استراتژی های اتخاذ شده در این وضعیت، استفاده شده است. داده ها از تجربیات 35 نفر از مدیران آموزشی مدارس سطح متوسط شهر سنندج درباره موضوع مورد بحث از طریق راهبرد مصاحبه نیمه ساخت یافته بدست آمده است و حجم نمونه با استفاده از نمونه گیری نظری، هدفمند و با حداکثر تنوع تعیین گردید و با استفاده از کدگذاری باز، گزینشی و انتخابی و با تکنیک تحلیل مداوم و مقایسه ای مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته اند. نتایج تحلیل داده های مصاحبه، حاکی از 29 مقوله اولیه، 10 مقوله ثانویه و 1 مقوله هسته ای است. تحلیل مقولات ثانویه نشان می دهد که کاهش تأکید بر عمومیت یافتن آموزش رایگان و ضعف زیرساخت های آموزشی شرایط زمینه ای را برای وقوع کالایی شدن و بازتولید نابرابری فراهم آورده است. برون سپاری دولتی و کاهش عدالت آموزشی با تورّم اقتصادی و به حاشیه راندن آموزش، شرایط علّی به وجود آمدن آن را سبب شده اند که به موجب آن، دولت از وظایف و مسئولیت های خود در حوزه آموزش کاسته و قسمتی از آن را به بخش خصوصی واگذار نموده است. این امر هم زمان با تورّم اقتصادی سبب به حاشیه راندن آموزش برای طبقات پایین جامعه و در نتیجه افزایش ناعدالتی در سطح آموزش شده است. سلطه اقتصاد بر آموزش و شیوع ویروس کرونا عوامل مداخله گری هستند که بر این شرایط و عوامل علّی تأثیرگذار بوده اند و تمایز بخشی آموزشی و آسیب های تحصیلی را به عنوان پیامدهای این وضعیت رقم زده است. تمایز بخشی در سطوح فردی، خانوادگی و طبقاتی و همچنین شهری و کشوری به وقوع پیوسته و در نتیجه آن آسیب هایی را سبب گردیده است. به موازات این پیامدها، مدیران به تقویت تعاملات در سطح مدرسه و جبران کمبودهای آموزشی در سطح نهادی اقدام کرده اند. در نهایت، تحلیل این شرایط و عوامل حکایت از طبقاتی شدن آموزش به مثابه بازتولید نابرابری و تمایز بخشی دارد که در وضعیت نئولیبرال در ایران اتفاق افتاده است.
|
پژوهشگران
|
ناصر شیربگی (استاد مشاور)، کیوان بلند همتان (استاد راهنما)، نسیم عبدالله زاده (دانشجو)
|