عنوان
|
تحولات نظام کیفری ایران در ارتباط با نئوکلاسیسزم نوین
|
نوع پژوهش
|
پایان نامه
|
کلیدواژهها
|
اراده آزاد، استحقاق، تناسب، سزاگرایی، لزوم اجرای کیفر، نظام کیفری ایران، نئوکلاسیسیزم نوین
|
چکیده
|
آموزه های کیفری از نظر تدوین و وضع قوانین بر نظام های کیفری تأثیر می گذارند و آشکار است که نهادهای کیفری از یک آموزه نشأت می گیرند. با شکست و افول هر آموزه، توجه اندیمشندان حقوق کیفری به آموزه ی جدیدی جلب شده و در نتیجه شاهد نفوذ پیاپی آموزه ها بر حقوق کیفری بوده ایم. در این سیر تحول اندیشه های کیفری، پس از جنگ جهانی دوم و به طور خاص در دهه های پنجاه و شصت سده بیستم میلادی این اندیشه اصلاح و درمان بود که غلبه یافت، اما با آشکار شدن شکست این مکتب و در نتیجه روی گردانی از آن، در دهه هفتاد میلادی توجه فلاسفه کیفری به عدالت سزادهی که بر تئوری مجازات های استحقاقی تکیه داشته، معطوف گردید. مجموعه اندیشه هایی که در این حوزه در میان سال-های 1970 تا 1980 میلادی نمایان گشت، در نهایت منجر به شکل گرفتن مکتب جدیدی شد که به تدریج قوانین کیفری آمریکای شمالی و بعضاً اروپای غربی را تحت تأثیر قرار داد. این مکتب به جهت وابستگی خود به مکاتب کلاسیک از حیث مبانی فلسفی و اصول حاکم بر کیفرها، به نئوکلاسیسیزم نوین مشهور شد. بنابراین این مکتب در بطن نظریه سیاسی لیبرالیسم، با تکیه بر سزاگرایی به توجیه کیفر پرداخته و بر این بنیاد با تکیه بر مبانی فلسفی به ارث برده از پیشینیان خود لازم می داند تا اصولی بر کیفرها حاکم شود تا کیفر تصویری هرچه عادلانه تر به خود گیرد. این مکتب بر دو عنصر اساسی استحقاق و سرزنش تکیه دارد و مبتنی بر اعتقاد به حسن و قبح ذاتی افعال و اراده آزاد و انتخاب گری عقلانی است و با تکیه بر مفهوم استحقاق لازم می داند اصل تناسب جرم و کیفر و اصل لزوم اجرای کیفرها حاکم شود. حال در قالب این پژوهش تلاش شده با واکاوی جایگاه مبانی فلسفی و اصول نئوکلاسیسیزم نوین در قوانین کیفری ایران، مشخص شود نظام کیفری ایران تا چه اندازه با این آموزه ها همسو است.
|
پژوهشگران
|
محمد بیرانوند (دانشجو)، کمال خالق پناه (استاد مشاور)، مرتضی جوانمردی صاحب (استاد راهنما)
|