|
عنوان
|
تبیین و تحلیل نشانه معناشناسی داستان شب سهرابکشان
|
|
نوع پژوهش
|
مقاله چاپشده در مجلات علمی
|
|
کلیدواژهها
|
«بیژن نجدی» «بینامتنیت» «شب سهراب کشان»
|
|
چکیده
|
داستان کوتاه «شب سهرابکشان» از مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویدهاند یکی از آثار موفق و مشهور بیژن نجدی است که پیکربندی روایت آن در داستاننویسی کمسابقه است. در این مقاله به تبیین و تحلیل نشانه- معناشناسی این داستان پرداختهایم تا نشاندهیم سبب و هدف نویسنده در استفاده از بینامتنیت داستان رستم و سهراب و حضور فراداستانی فردوسی و نقشهای پردۀ نقالی در این داستان چیست؟ تصاویر مکتوب چگونه بهکنشدرمیآیند و چه نظامهای معنایی در داستان شکلمیگیرد؟ بینامتنیت با تکرار و هستیِ دوبارۀ شخصیتهای متنیشده، گفتمانی بُوِشی میسازد. شخصیتهای شاهنامه در این داستان شکل دیگری از هستی را تجربهمیکنند. پیونددادن و همسانکردن شخصیتهای داستان با شخصیتهای شاهنامه، خود شکل دیگری از تغییر و بُوش است. مرتضی و سهراب دو کانونیشدۀ اصلی این داستان هستند. گفتمان اصلی داستان سعی در نشاندادن وضعیتی یکسان دارد که در دورههای مختلف میتواند برای انسانی نوجوان و ناآگاه رویدهد. مرتضی و سهراب هر دو در نبرد و تلاش برای فهم و شناخت تنها هستند. آنها تاوان بیتجربگی و شتاب خود را با مرگشان میدهند. جامعۀ بزرگسال فقط بر مرگ آنان زاریمیکند بدون اینکه جرأت نگاهکردن به پشت سرش را داشتهباشد و بفهمد که آغازگر و نابودگر اصلی این ماجرا خودش بودهاست.
|
|
پژوهشگران
|
شهلا ناصری (نفر اول)، تیمور مالمیر (نفر دوم)
|