چکیده
|
معرفگی مفهومی در سطح رابط معنی شناسی، کاربردشناسی، صرف و نحو است. معرفگی در واقع به طور ویژه در حوزه گروه اسمی موضوعیت می یابد. گروه اسمی واحدی نحوی است که هسته آن اسم می باشد. ساختار کلاسیک گروه اسمی (NP) بعدها توسط ابنی (1987) مورد تعدیل و بازنگری قرار گرفت و به گروه حرف تعریف تغییر نام و ماهیت داد؛ بدین ترتیب در تعریف جدید، هسته ی این واحد نحوی به عنوان گروه حرف تعریف شناخته می شود؛ و در واقع، تمامی گروه های نحوی اسمی در بالاترین جایگاه دارای گروهی با فرافکنی هسته ی حرف تعریف تحلیل می شوند. گستردگی حوزه معرفگی در لایه های واجی، ساختواژی نحوی، معنایی و کاربرد شناختی در زبان های ایرانی پژوهشگران بسیاری را به مطالعه این زمینه وا داشته است. لزوم شناخت نهفته های درونی این مفهوم در سطوح مختلف زبان و به طور ویژه در زبان های ایرانی نگارنده را به مطالعه و پژوهش در این زمینه ترغیب کرد. در این پژوهش لایه های واجی، ساختواژی، نحوی، معنایی و کاربرد شناختی مفهوم معرفگی در زبان-های ایرانی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. تمرکز اصلی این پژوهش بر ساختار نحوی مفهوم معرفگی در زبان های ایرانی خواهد بود که در خلال دیدگاه کمینه گرایی و نظریه کارتوگرافی موررد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش از گویشوران زبان های ایرانی خواهد بود و از طریق طراحی پرسشنامه داده های مورد نیاز پژوهش گردآوری می شود؛ و به بررسی داده های بدست آمده در خلال دیدگاه های مطرح شده در هریک از سطوح زبانی پرداخته خواهد شد. مفاهیم معرفگی، گروه حرف تعریف و ساختار نحوی ـ ساختواژی آن و فرایندهای واجی درگیر در معرفگی و هم چنین مشخصه های معنایی و کاربرد شناختی مربوط به این حوزه مورد بررسی قرار می گیرد.
|