عنوان
|
طراحی موزه هگمتانه با رویکرد پدیدارشناسانه
|
نوع پژوهش
|
پایان نامه
|
کلیدواژهها
|
پدیدارشناسی در معماری، استیون هال، یوهانی پالاسما، ادراک در معماری، معماری مبتنی بر ادراک حسی، ادراک حسی، معماری پدیدارشناسانه
|
چکیده
|
در سال های گذشته، با توجه به تجریدی بودن معماری مدرن و نارسایی های آن در برخی از زمینه ها، راه حل های بسیار متعددی برای برطرف سازی این نارسایی ها مطرح شده است. در این میان شولتز معتقد است معماری، مسئله ای تجریدی نبوده و علم صرف بدان پاسخگو نخواهد بود. وی پدیدارشناسی را به عنوان راه حل بحران های معاصر در معماری مطرح می سازد. در این میان معماران و پدیدارشناسان بسیاری تلاش کرده اند تا نظر های خود را مطرح کنند. اما در این میان به علت کثرت این نظر ها، منتقدین معتقدند که پدیدارشناسی نمی تواند در معماری سبک یا مکتب فکری باشد و چهارچوب مشخصی برای ان نمی توان در نظر گرفت. به عبارت دیگر آن ها معتقدند معماران از پدیدارشناسی برای توجیه طرح های خود استفاده می نمایند. هدف اصلی پژوهش حاضر دست یافتن به رهیافتی پدیدارشناسانه برای طراحی کلیتی کیفی در معماری بر اساس حوزه های محرک حواس انسانی است. لذا با این پرسش اصلی مواجه می شویم که با توجه به حوزه های تاثیر گذار در ادراک و محرک آن، نحوه ی ادراک انسان از اثر معماری چگونه می تواند باشد و پدیدارشناسی چگونه باعث غنای اثر شوند؟ پژوهش حاضر مبتنی بر تحقیقات کتابخانه ای برای قسمت شناخت فلسفه ی معمار-پدیدارشناسان است. در این پژوهش با استفاده از لنز، چهارچوب مرجع و زمینه ی قیاس شرایطی را فراهم می آوریم تا به بدین امر دست یابیم که بهترین گزینه های قیاس برای پی بردن به معماری پدیدارشناسانه کدام معمار-پدیدار شناسانند. پس از آن به شناخت عقاید آنها می پردازیم و با استفاده از استدلال و توالی منطقی مطالب که مورد استفاده این دست تحقیقات است، نظر خود را اثبات می نماییم. در پایان نیز برای راستی آزمایی تز به قیاس با منطقه گرایی انتقادی فرامپتون روی می آوریم. بر اساس پژوهش انجام شده یوهانی پالاسما و استیون هال معمار پدیدارشناسانی هستند که اصول راهنمای خود را به وضوح بیان کرده اند و دارای پروژه های معماری می باشند و مورد تحقیق در این پایان نامه بوده اند. نتایج این پژوهش نشان داد که در معماری پدیدارشناسانه، معمار است که با توجه به شرایط، نیاز، درخواست ها و منطقه دست به طراحی زده و با در نظر گرفتن 11 مولفه ی محرک ادراکی دست به طراحی می برد. این یازده مولفه ی ادراکی شامل "یکی شدن اوبژه و زمینه"، "فضای پرسپکتیو"، "ادراک رنگ"، "نور و سایه"، "فضای شب"،" ادراک و گذر زمان"،" آب"، "صدا"، "جزئیات"، "تناسبات، مقیاس و ادراک" و "شرایط محیطی سایت و ایده" می باشد. از سوی دیگر انسان از طریق 7 حس بینایی، چشایی، لامسه، بویایی، شنوایی، وستیبیولار و پروپریوسپشن محیط را درک می نماید. می توان اینگونه تلقی کرد که یکی ادراک گر و دیگر ادراک شونده (محرک ادراکی) است. محرک های ادراکی در اثر معماری پدیدار شناسانه به مثابه عناصر درگیر کننده ی حواس هستند که تجربه، خاطره و به یاد ماندن محیط را در درک کننده ی اثر افزایش می دهند. هنگامی به معماری پدیدارشناسانه دست می یابیم که بیشتر این 11 مولفه حاضر باشند و به صورتی طراحی شده باشند تا بیشینه ی تاثیر را بر کاربران داشته و خاطرات بیشتری را از طریف ادراک حسی در تجربه ی آن ها از محیط های متفاوت بر جای بگذارد. لذا هرقدر که محرک های بیشتری در اثر حاضر باشند، اثر غنی تر خواهد. معماری پدیدارشناسی بروز عینی منطقه گرایی انتقادی و لذا دارای سبک و مکتب فکریست که می توان آن را دنبال کرد تا مشکلات معاصر معماری را حل نماییم.
|
پژوهشگران
|
فرزام خرواری (دانشجو)، مهرداد یوسف زمانی (استاد راهنما)
|