هدف اصلی پژوهش حاضر، مقایسه سیاستهای جذب، تأمین و تربیت معلم از نگاه مدیران مدارس، براساس عملکرد دانش آموختگان دوره های کارشناسی پیوسته دانشگاه فرهنگیان با دانش آموختگان سایر دانشگاه ها، موسوم به مهارت آموزان ماده 28 است. رویکرد پژوهش، ترکیبی با راهبرد طرح تبیینی همزمان بود که در بخشکمّی، از راهبرد پیمایش و در فاز کیفی، از تحلیل مضمون استفاده شد. جامعه آماری در بخش کمّی، شامل مدیران مدارس بود که با روشنمونهگیری خوشهای چندمرحلهای،320 مدیرمدرسه از مقاطع مختلف انتخابشدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته 24 سؤالی اقتباس شده از راهنمای ارزیابی عملکرد معلمان مدارس دولتی چسترفیلد ویرجینیا (2015) بود. داده های فاز کمّی با استفاده شاخص های آمار توصیفی و آزمون های آمار استنباطی t در گروه های مستقل و تحلیل واریانس F تحلیل شد. مشارکت کنندگان در فاز کیفی، 32 نفر از مدیران مدارس بودند. برای تحلیل داده های بخش کیفی، از تحلیل مضمون استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد میزان رضایت مدیران از عملکرد دانش آموختگان کارشناسی پیوسته در مؤلفه های «دانش و مهارت»، «رفتار وکردار» و «آداب و اخلاق» معلمی در سطح «کاملاً رضایت بخش» و از دانش آموختگان ماده 28 در سطح «رضایت بخش» قراردارد. تفاوت مشاهدهشده بین رضایت از عملکرد این دو گروه از معلمان، از نظر آماری، معنادار بود و از عملکرد دانشآموختگان کارشناسی پیوسته در مقایسه با مهارتآموزان ماده 28 رضایت بیشتری وجود داشت. بعلاوه، مدیران زن در مقایسه با مدیران مرد، رضایت بیشتری از عملکرد هردوگروه از معلمان داشتند و تفاوت مشاهده شده در دو مؤلفه «دانش و مهارت» و «رضایت کلی» از نطر آماری، معنادار بود؛ امّا این تفاوت، برحسب سن و سابقه مدیران، معنادار نبود. سرانجام، یافتههای کیفی نه تنها نتایج کمّی را تأیید کرد، بلکه بینشهایی لازم درباره دلایل ترجیحات و انتقادات به هریک از سیاستهای پذیرش معلم، ارائه کرد. براساس یافته های تحقیق، پیشنهادهایی به سیاستگذاران و تصمیم گیران حوزه تربیت معلم، به منظور ارتقای شیوه های جذب و تربیت معلم ارائه شد.