با توجه به خاموش ماندن بدن در متون کلاسیک و پس زدگی فردیت در جهان قدیم، بدن به عنوان مهم ترین عنصر هویت ساز در نظام نشانگانی متون ادبی کلاسیک جایگاه چندانی نداشته و کنش ها و وضعیت های بدنی جز در شکلی کلی گویانه، نقش بایسته ای در بازنمایی های موجود نظام نشانگان ادبی نداشته است. پس از آن در دوران معاصر، به تبع تغییر اجتماع و با فراهم آمدن پشتوانه های اجتماعی و فرهنگی و با توجه به این که بدن به عنوان یک موضوع مهم در عرصۀ علوم اجتماعی مورد توجه قرار گرفت، امر بدنی به عنوان یک عنصر هویت ساز برای بازنمایی هویت و فردیت سوژه های ادبی رایج شد. در این پژوهش بازنمایی بدن محورانۀ هویت سوژه اُبژه های داستانی آثار چهار نویسندۀ نسل اول ادبیات معاصر هدایت، چوبک، - ساعدی و جمالزاده از دو منظر بدن به مثابه موضوعی نمادین جامعه شناختی و بدن به عنوان - موضوع نظارتی سیاسی، به روش تحلیل محتوای کیفی استقرایی د لت یابی و تفسیر شده است. در رویکرد نمادین جامعه شناختی برای بازنمایی هویت سوژه ابژه ها، کُنش ها و وضعیت های - - برآمده از بدن و حاوی نشانگان سلیقه و مصرف با تکیه بر نظریۀ پی یر بوردیو و وبلن و در رویکرد انضباطی سیاسی انضباط ها و سرکوب های بدنی اعم از گروتسک، داغ ننگ و به - حاشیه راندگی های بدنی و سرکوب های برآمده از زبان به صورت مستقیم و غیرمستقیم با محوریت نظریۀ گافمن بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد که سرمایه های بوردیویی در میدان رقابت و عمل معنا می یابند و میزن مصرف آن ها در کُنش گری سوژه اُبژه ها، طبقه را - ایجاد می کند. همچنین بدن های محذوف، هویتی خاموش هستند که با نگاهی هستی شناسانه به مثابۀ نیستی اعلام می شوند و غیبتی تحمیلی بر آن ها عارض می شود.