در این مقاله، با استفاده از آرای ادوارد سعید در باب شرق شناسی و ادبیّات تطبیقی، به تعریف و تحلیل مصادیق خودشرق شناسی در ادبیّات تطبیقی ایرانی پرداخته ایم. بخش نخست مقاله به توضیح جنبه های برون ادبیِ ادبیّات تطبیقی، به ویژه سیاست ادبیّات تطبیقی، اختصاص دارد و مروری است کوتاه بر آرای صاحب نظران نقد پسااستعماری و پیشینۀ نقدهای پسااستعماری بر ادبیّات تطبیقی. در ادامه، با اشاره به نمونه هایی از مطالعات تطبیقیِ ادب فارسی و با تکیه بر نقد پسااستعماری، به ویژه آرای ادوارد سعید، کاستی ها و آسیب های موجود در ادبیّات تطبیقی ایران شناسایی و بررسی شده اند. این کاستی ها، که مستقیم یا غیرمستقیم، سبب تکرار و تأیید انگاره های شرق شناسانه می شوند، عبارت اند از: نگرش فرمالیستی و حذف تاریخ، معیار قرار دادنِ متون کلاسیک اروپایی در داوری ها، تکیه بر منابع تاریخی ـ ادبی اروپامحور و محدود شدن به حوزه ادبیات اروپا