داستان سیاوش در شاهنامه ساختار پیچیده ای دارد این داستان در عین تشابهی که با سایر بخش های شاهنامه دارد حاوی تفاوت های ساختاری است مثل این که مادر وی از توران به سوی ایران گریخته است؛ نامادری وی سودابه، سبب دردسرهای متعدد وی شده چندان که باعث تبعید خودخواسته اش در توران شده است کاری که عاقبت به مرگ سیاوش انجامیده است. در توران بر عکس غالب شخصیت های شاهنامه دو بار ازدواج می کند صاحب دو فرزند می شود یکی از آنان که در زمان حیات وی به دنیا آمده بعد از مرگ پدر کشته می شود و دیگری پس از مرگ پدر به دنیا می آید و به قدرت می رسد اما این پسر دوم در حقیقت توانسته است رسالتی که برای زندگی و حیات سیاوش قائل بوده اند به انجام برساند نظیر آن چیزی که افراسیاب در خواب دیده بود و بیم آن موجب روی آوردن او به پیمان صلح گشته بود. همین مسأله موجب شده است این فرض برای ما شکل بگیرد که کیخسرو و فرود، شکل های دیگری از سیاوش هستند. برای تبیین این یگانگی با توجه به نظریه اسطوره شناسی شکستگی شخصیت ها در اسطوره، اجزای داستان را بررسی کنیم