نحوه ی برخورد و برساختن واقعیت از موضوعات مورد علاقه ی نویسندگان پسامدرن است. پسامدرنیسم جنبشی ادبی بود که در دهه شصت میلادی در میان نویسندگان غربی شکل گرفت. و با آشنایی نویسندگان معاصر ایرانی با ادبیات غرب زمینه ی نوشتن رمان هایی به این سبک فراهم آمد. فراداستان تاریخ نگارانه از شیوه های نوشتار پسامدرنیستی است که سعی در به چالش کشیدن حقیقت و تاریخ توسط نویسنده را دارد. در این گونه رمان ها نویسنده با استفاده از شگردهای پسامدرن نحوه ی برخورد و حتی برساختن واقعیت های تاریخی را پیش روی ما قرار می دهد. ابراهیم یونسی در رمان زمستان بی بهار با بهره گرفتن از جنبه های فراداستان تاریخ نگارانه، با نگاهی جدید به تاریخ و گذشته می نگرد. در پژوهش حاضر نیز ما بر اساس جنبه های فراداستان تاریخ نگارانه ی لیندا هاچن در سه فصل به تحلیل رمان زمستان بی بهار می پردازیم. بسامد استفاده یونسی از شگردهای پسامدرن بدین صورت است: فراداستان 60 بار، تاریخ 67 بار، فرسایش 93 بار، دادن اطلاعات عمومی و دائره المعارفی 57 بار، بینامتنیت 127 بار، زمان پریشی 85 بار و جنبه های کمیک 165 بار. در این میان بیشترین استفاده ی نویسنده از شگرد بینامتنیت و طنز و آیرونی است که متن بودگی تاریخ و دیدگاه انتقادی یونسی در مورد تاریخ را پیش روی خواننده می نهد.