جهان امروز در پی آن است که هرچه بیشتر به آزادی برسد و خود را از قید و بند قوانین رها سازد. تمایل به رهایی با ویژگی دیگر انسان مدرن که تمایل به تجربه کردن و بصری شدن است در هم می آمیزد و برروی زندگی او تأثیر می گذارد. در این تأثیرگذاری، بی شک، ادبیّات نیز که منعکس کننده ی احساس بشر در طول تاریخ است، بی نصیب نمی ماند؛این ویژگی های انسان امروز سبب بصری شدن ادبیّات و رهایی از فرم معمول آن گشته است. به دلیل گستردگی ادبیّات و در برگرفتن بسیاری از حوزه های هنر، نگارنده به بررسی حوزه ی شعر بسنده می کند و شعر معاصر را از لحاظ تمایل به بصری شدن، بررسی می کند. از اوایل دهه ی هفتاد به بعد، سیر بصری شدن شعر در ادبیّات ما آغاز می گردد و هرچه به دهه ی هشتاد و اواخر آن نزدیک تر می شویم این ویژگی به شکلی برجسته تر به چشم می خورد. تصویرسازی و بصری شدن شعر ابتدا در سطح جابه جایی خطوط در محور افقی و عمودی شعر است، پس از آن محور افقی و عمودی در شعر بی معنی می شوند و کلمات در خدمت تصویر سازی قرار می گیرد. پس از این مرحله شاعر کم کم تصویر و نقّاشی را وارد شعر می-کند و به جای بعضی از کلمات، نقّاشی آن را در شعرش جای می دهد. شاعر به این شکل نیز بسنده نمی کند و نقّاشی و عکس را به طور مستقل وارد شعر می کند و رسانه ها را در هم می آمیزد؛ این ویژگی تا به امروز اوج بصری شدن شعر است. منتقدین و پژوهشگران قسمتی از این بصری شدن شعر را «کانکریت» یا «شعرعینی و تجسمی» نام گذاری کرده اند که بررسی آن قسمتی از پژوهش حاضر است. نگارنده پس از معرفی شعر بصری و کانکریت و شرح تاریخچه ی مختصری از آن به تقسیم بندی اشعار بصری می پردازد و آن ها را به چهار بخش: 1ـ تداعی تصویر 2ـ کلمه تصویر 3ـ تصویر ـ کلمه 4ـ کلمه و تصویر (طرح و عکس) تقسیم می کند و تصاویری را که هرکدام از این شگردها خلق کرده اند، بررسی و تحلیل می کند. پس از بررسی این شگردها و معانی ایجاد شده توسط آن ها، نگارنده به این نتیجه می رسد که معانی ایجاد شده توسط این تصاویر خود بیانگر ویژگی های انسان «پست مدرن» است. انسانی که برای درک بیشتر، به جای گوش و تخیّل خود از چشم بهره می برد و این باعث به وجود آمدن این نوع از شعر گشته است. همچنین تصاویر ایجاد شده به ویژه در بخش تداعی تصویر، حکایت از انزوای انسان معاصر دارد.