آسیبشناسی عناصر داستان، ابزاری برای ارزشیابی فنی متون داستانی است. در این پژوهش با بررسی عناصر داستان رمانهای برگزیدۀ زنان دهۀ هشتاد، علاوهبر مشخص کردن جریان غالب داستاننویسی این دهه، خلاء ناشی از ضعفتألیف در کاربرد عناصر داستان مشخص شده است. این رمانها که در جوایز غیردولتی برگزیده شدهاند؛ عبارتند از: چراغها را من خاموش میکنم؛ اثر زویا پیرزاد، پرندۀ من؛ اثر فریبا وفی، چه کسی باور میکند رستم؛ اثر روحانگیز شریفیان، ماهیها در شب میخوابند؛ اثر سودابه اشرفی، رؤیای تبّت؛ اثر فریبا وفی، و دیگران؛ اثر محبوبه میرقدیری، از شیطان آموخت و سوزاند؛ اثر فرخنده آقایی، خط تیره، آیلین؛ اثر ماهمنیر کهباسی، احتمالاً گم شدهام؛ اثر سارا سالار، نگران نباش؛ اثر مهسا محبعلی، زیر آفتاب خوشخیال عصر؛ اثر جیران گاهان و شبیه عطری در نسیم؛ اثر رضیه انصاری. یافتهها نشان میدهد که سپهر اندیشگانی رمانهای جامعۀ آماری این پژوهش، مدرن است. از بین دوازده رمان برگزیده، یازده رمان به مسائل زنان میپردازد و یک رمان حول محور مشکلات و دغدغۀ مردان شکل گرفته است؛ اما همۀ رمانها با طرح درونمایههایی مانند؛ ملال و تلاش برای رهایی از ملال، تنهایی و تکافتادگی، گمگشتگی و بیهویتی، ستایش زندگی عادی و بیآرمان، کالاشدگی زنان، عریانسازی نیرنگ و ریاکاری نظامهای دینی و نقد سرکوب سیستمی نهادهای مذهبی و رواندرمانگر، انفعال زنان در زندگی مشترک، هویتیابی در رخوت و سکونِ زندگی عادی، تشریح تفاوت نسلها و تنهایی ناشی از عدم ارتباط، مفاهمه و درک متقابل، خواستهاند ترس و اضطراب ناشی از زندگی مدرن را بازنمایی کنند. نوع مواجهۀ نویسندگان با درونمایه سبب میشود که گاهی بستر کلیشهای برخی از رمان به حاشیه برود و گاهی نیز پررنگ بشود. عمدهترین نشانۀ ضعفتألیف مربوط به شیوۀ روایتگری است که در آن استفادۀ نابهجا از وجه فعل مضارع، تداخل بیمورد زمانی، عدم دقت به موضع روایتِ راوی، تغییر بدون تمهید زاویهدید، عدم هماهنگی ضرباهنگ با درونمایه، عدم دقت در بازنمایی افکار شخصیتها و ارائۀ اطلاعات مستقیم نمود بارزی دارد. در بحث شخصیتپردازی مستقیم نیز گاهی نویسنده روند روایت را متوقف میکند که نشانۀ ضعفتألیف در شخصیتپردازی است. همچنین اغلب نویسندگان از پرداخت شخصیتی ویژه که حاصل ابداع باشد ناتوان هستند. در بحث گفتوگو نیز گاهی گفتوگوها طولانی ملالآور، غیرطبیعی و بدون لحن است. گاهی نویسندگان با توصیف مستقیم مکان، روند روایت را متوقف میکنند و گاهی نیز نبود جزئیات مکان سبب شده است که داستان در خلاء شکل بگیرد. درنهایت نیز در برخی از رمانها فضا و رنگ متناسب با درونمایه نیست.