یکی از شخصیت های برجستۀ ادبیات داستانی معاصر بدون تردید صادق چوبک است. صادق چوبک در کنار جمال زاده، هدایت و آل احمد اولین شکسته نویسانی هستند که در میان نویسندگان نسل اوّل جای می گیرند. چوبک، نثر شکسته را بیشتر در گفت وگوی اشخاص و شکستن کلمات و افعال مورد توجه قرار داده است. سبک نگارشی که تأثیر به سزایی بر نویسندگان جوان تر نهاد و منجر به پیدایش زبانی ساده و عامیانه، مختص ادبیات نوین فارسی گردید. نگاهی اجمالی به آثار چوبک نشان می دهد که مسئلۀ زبان و کاربرد آن به گونه ای است که نیاز به تأمل فراوان دارد. پایان نامه حاضر تلاش کرده است تا به این پرسش ها پاسخ دهد که شکل های شکسته نویسی در داستان های صادق چوبک چگونه است و کارکرد فرمالیستی و گفتمانی آن چیست. برای پاسخ به این پرسش ها مؤلف سعی کرده است تا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی کارکرد سبکی شکسته نویسی را از دو منظر انسجام سازی و گفتمان پردازی در داستان های کوتاه مجموعه های خیمه شب بازی، انتری که لوطیش مرده بود، روز اوّل قبر و چراغ آخر اثر صادق چوبک بکاود. با توجه به داده های بدست آمده می توان اذعان نمود که همانا از مشخصه های بارز نثر چوبک بکارگیری زبان شکسته است. آثار چوبک از نظر جنبه های زبانی و محتوایی به نویسندگان مکتب ناتورالیسم نزدیک است و با همین زبان شکسته است که تصویر ناتورالیستی خود را - بدون پشتوانۀ فکری و فلسفی ناتورالیست - از محیط و شخصیت های داستان هایش ارائه می دهد و ارتباط مناسبی میان محتوا و زبان آثارش برقرار کرده است. چوبک از جهت کاربرد واژگان شکسته در میان سایر نویسندگان معاصر منحصر به فرد است.