فرم در گسترده ترین مفهوم، ارگانیکی یکپارچه از اجزاءِ مکمل است. نوع ادبی شعر، از ظرفیت انداموارگی بسیاری برخوردار است. از این روی فرم، ذاتی شعر است؛ اما آن چه موجب تفاوت میزان ارزش هنری شعر شاعران با یکدیگر می شود، نحوه ی بازنمایی فرم ویژه ی شعر آنان است. فروغ فرخزاد از تمام ظرفیت های فرم مکانیکی و فرم زنده برای فرم دهی اشعارش بهره گرفته است.94% از اشعار دو مجموعه ی پایانی وی، به واسطه ی یک نظام ارگانیک درونی، فرم یافته اند. نیمی از این اشعار با یک عنصر غالب، فرم پذیرفته اند. عناصر غالب در فرم دهی اشعار فرخزاد عبارتند از: عنصر پرسش، عنصر تکرار، عنصر روایت و عنصر نمایشنامه ای. عنصر تکرار با گونه های متفاوتدوار، سطری، سیال، کانونی گر، مدخلیت، مرکب زنجیره ای و ترکیبی، گسترده ترین عامل در انسجام ساختار اشعار وی به شمار می آید. نیم دیگری از اشعار، بدون یک عنصر غالب، صرفاً از طریق مضمون واحد، فضاسازی ها، ارتباط عناوین اشعار با درون مایه ، تناسب موسیقی شعر و تخیل با درون مایه و تکرارهای درون قطعه ای دارای فرم شده اند. این اشعار گاه در ساختاری گسسته نمای آشکار شده اند. علاوه بر به کارگیری تناسبات درون متنی، وی گاه با به کارگیری عناصر داستانی، گاه با الگو برداری از ساختار سوره ای از قرآن، گاه با یک فضای نمادین گسترده و گاه با عناصر بلاغی سراسری، فرم اشعارش را پدید آورده است. البته فرم در اشعار کوتاه تنها با وابستگی اجزاء درونی آن پدید آمده است. وی به دلیل درکی که از هماهنگی و تناسب محتوی باطرز بیاندر حوزه ی هنر داشت، اشعاری در فرم مکانیکی غزل و مثنوی نیز پدید آورده است.