لایه های مختلف اجتماع، تحت تأثیر تفاوت های سنی، جنسی، شغلی، طبقاتی و تحصیلاتی، نوع سخن گفتن و به عبارتی کارکردهای زبانی ویژه ی خود را دارند. رعایت تناسب میان کارکردهای زبانی قهرمانان داستان با تیپ های شخصیتی متفاوت آن ها، نکته ای است که در ادبیات داستانی گذشته( منظوم و منثور) مغفول مانده است و توجه به آن از امتیازات داستان نویسی معاصر است. رساله ی حاضر آثار داستانی آل احمد را از این منظر بررسی کرده است. روش پژوهش کیفی است و داده ها با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا به روش کتابخانه ای و سند کاوی بررسی می شود. نتیجه نشان می دهد که میزان توفیق آل احمد در ایجاد تناسب میان کارکردهای زبانی با تیپ شخصیتی قهرمانان داستان هایش به تبع فضای هر اثر و تیپ شخصیت های محوری آن، متغیر و در نوسان است. در داستان هایی که فضای زندگی سنتی ترسیم می شود و شخصیت های محوری آن ها اراده ی معطوف به تغییر وضع موجود را ندارند تناسب مزبور به میزان لازم و قابل توجهی برقرار است. هم دلی نویسنده با مایه های فرهنگ گذشته و اندیشه ی بومی گرایانه ی وی در ایجاد این هم خوانی نقش اساسی دارد. اما در داستان هایی که فضای آن ها برخورد دو دنیای متفاوت (جدید و سنتی) را به نمایش می گذارد و کاراکترها اراده ی معطوف به تغییر در کلیت وضع موجود را دارند، خواست تغییر و تمایل به تأثیرگذاری، لحن گفت و گوها را شعاری کرده و هم خوانی حداقلی موجود در بیان قهرمانان با تیپ شخصیتی آن ها را طوری در سایه قرار داده است که نویسنده را در پردازش عنصر گفت و گو ناکامیاب جلوه می دهد. در این دسته از آثار، صبغه ی روشن فکری و به تبع آن تعهد اجتماعی نویسنده، باعث شده است، دل مشغولی های اجتماعی و کارکردهای روشن گرانه، بر دغدغه ی پردازش هنری داستان بچربد، و با تحمیل بینش و بیان نویسنده بر قهرمانان داستان، وجه زیبایی شناختی اثر در پای محتوای تبلیغاتی قربانی شود.