مدرنیته به طور اجتناب ناپذیری فضای شکل گیری شهر است.شهر نیز حامل تناقضات، نابرابری ها و دوالیتی ها می باشد. یکی از اساسی ترین مسائل همراه با تکوین فضای شهری، شکل گیری سکونتگاه های فقیرنشین شهری است.این پژوهش به میانجی سیاست های شهری درصدد فهم زندگی تهیدستان شهری است. سیاست شهری در عصر سرمایه داری امری است که ضرورتا به نابرابری و تهیدستی در شهرها منتهی می گردد. رویکرد نظری این تحقیق مبتنی بر نظریات هانری لوفور است. آلترناتیو هانری لوفور در مواجهه با شهر سرمایه محور، شهر سوسیالیستی است که سیاست های شهری در آنجا مبتنی بر حق به شهر است. حق به شهرحقی دسته جمعی و مبتنی بر مالکیتی عمومی است که دو حق تخصیص و مشارکت در راستای امور شهری را به شهرنشینان و به ویژه حاشیه نـشینان بازمی گـرداند.-در منـظومه نـظری لـوفور حق به شهر به تولید وجوه سه گانه فضا گره خورده است. روش تحلیل در این پژوهش اتنوگرافی نهادی می باشد که مبتنی بر دفاع از طرشده ها است. مفروضه بنیادین این روش شناسی متکی بر این امر است که ساختار سیاسی- اقتصادی به میانجی متون نهادی، تداوم سلطه خود را تضمین می کند. بنابراین منازعه ای میان تهیدستان و متون نهادی بر سر تصاحب فضا وجود دارد. در این پژوهش با استراتژی های تحلیل محتوای متون نهادی (متون نهادی مکتوب و سخنان کارگزاران نهادی شهر سقز) و تحلیل مضمونی مصاحبـه های صورت گـرفته با مردم تازه آباد به واکاوی این منازعه پرداخته شده است. نتـایج این پـژوهش بیانـگر فـقدان کامل حق به شهر در محله تازه آباد می باشد. علاوه بر فقدان حق به شهر، غیاب مصرف جمعی، درمان نابرابر، قاچاق خدمات و خصوصی-سازی ترابری از خصیصه های بنیادین تازه آباد می باشند. در نهایت در منازعه میان فضاهای بازنمایی و بازنـمایی های فضا، آنچه که باقی مـی ماند پرکـتیس های فضایی می باشند که به-مثابه بازتولیدگر بازنمایی های فضا در تداوم هستند. بنابراین در خلال نابودی فضاهای بازنمایی، با یک تله فضایی فقر در تازه آباد مواجه می شویم.