هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی چگونگی روایت تروما در ادبیات افسردگی ایران است. پس از ارائه-ی تعاریفی از تروما و آوردن نظریات تنی چند از نظریه پردازان حوز ه ی تروما ، ضرورت روایت تروما را توضیح داده ایم. ما ادبیات افسردگی را به مثابه ادبیات تروما در نظر گرفته ایم چرا که ادبیاتی است در باب روایت تروماهای جهان مدرن، سپس برای بررسی نحوه ی بیان مؤلفه های تروما دو رمان «همنوایی شبانه ی ارکستر چوب ها» و« سال بلوا»را از ژانر ادبیات افسردگی ایران انتخاب کرده ایم و با استفاده از روش واسازی دریدا چگونگی روایت تروما را درهر دو رمان مورد بررسی قرار داده ایم. یافته های تحقیق نشان می دهد که استراتژی روایت تروما در هر دو رمان با شکست مواجه شده است چرا که هر دو رمان، آن تقابل های دو جزئی که برای روایت تروما پیش کشیده اند از جانب خود آنها واژگون می شود؛ به عبارتی دیگر بلاتکلیف هستند و نمی دانند ارجحیت را به کدامین رکن بدهند و در بیان تروما دچار تناقض گویی می شوند.