خشونت جنسیتی، نشان از نامتقارن شدن روابط اجتماعی در بین زنان و مردان در عرصه های مختلف دارد و ردپای خشونت در مردسالاری ایجاب می کند تا خشونت جنسیتی از منظر مردان مورد بررسی قرار گیرد. در مطالعات انجام شده اغلب به واکاوی خشونت جنسیتی از منظر زنان پرداخته شده و واکاوی زمینه ها و پیامدهای خشونت از منظر مردان، نادیده گرفته شده است. بر این اساس پژوهش حاضر در نظر دارد تا با مراجعه به مردان و بازخوانی تجربه و درک مردان از خشونت جنسیتی، به شناسایی زمینه ها، دلایل و پیامدهای خشونت جنسیتی در زندگی فردی و اجتماعی زنان بپردازد. پژوهش حاضر با روش شناسی کیفی و روش نظریه ی زمینه ای در میان نمونه ای از مردان سنندجی به انجام رسید. برای انتخاب نمونه ها از روش نمونه گیری هدفمند و حداکثر تنوع و برای گردآوری داده ها از مصاحبه ی نیمه ساخت یافته استفاده شد. در نمونه ی پژوهش، 30 نفر از مردان 32 تا 46 سال سنندجی مشارکت داشتند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که زمینه هایی چون پدرسالاری، جامعه پذیری جنسیتی، کلیشه های جنسیتی و اختلال در شناسایی در خشونت جنسیتی نقش دارند. در این میان، ضعف قانون و کارگزاران رسمی، ناهمسانی زوجین، محدودیت اختیار و ناهماهنگی در مدیریت به عنوان زمینه ی تسهیل گر و ناهماهنگی و فشار ساختاری، دخالت اطرافیان، مقایسه اجتماعی، شبکه های اجتماعی و صنعت پورن به منزله شرایط مداخله گر عمل کرده اند. بازسازی معنایی تجربه و درک مردان، بر عادی شدن خشونت، ناامنی فضای عمومی، زنان به مثابه محرک، و هراس از سیطره زنان دلالت دارد و از منظر مردان مورد مطالعه، زنان برای مواجهه با خشونت به راهبردهایی چون ترس از انگشت نما شدن، کتمان، استیصال، مواجهه ی عاطفی، مساوات طلبی و به چالش کشیدن اقتدار مردانه متوسل شده اند که پیامدهایی چون اختلال روانی، درماندگی آموخته شده، تداوم سلطه پذیری، انزوای اجتماعی، نابسامانی و تعارض در خانواده، تسری بی اعتمادی، تلافی و انتقام برای زنان در پی داشته است. مقوله ی هسته نیز بر «خشونت جنسیتی به مثابه تداوم سلطه پذیری و فرودستی زنان» دلالت دارد که ناظر بر خشونت نمادین و نهادی زنان در عرصه های غیر رسمی، عمومی و رسمی در میدان مورد مطالعه دارد.