هدف از این تحقیق، مطالعه چگونگیِ برساخت سوژگی زنان کُرد به میانجی فعالیت در تشکل های زنانه در دو دهه اخیر است. سوژگی در حکم یک مفهوم نقادانه، با به پرسش کشیدن نظام های سلطه، که بر هویت ما کنترل و یا تاثیر دارند، فرد را به کنشگری و مقاومت در برابر این ساخنارهای سلطه دعوت می نماید. بر این اساس در آغاز منظومه ای از مقولات مطالعات جامعه شناختی در زمینه سوژگی، زنانگی و حوزه عمومی به خدمت گرفته شده است. سپس با استفاده از روش تحلیل روایت مضمونی و جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه، تحلیلی جامعه شناختی از شیوه سوژگی و مقاومت زنان فعال در این تشکل ها در دو دهه اخیر ارائه گردید. بررسی این گروه ها و تشکل ها از آن جهت مهم است که زنان کُرد در این بیست سال، مجموعه ای از فعالیت ها و کنش های جمعی گوناگون انجام داده اند که این حرکت ها از جهاتی متفاوت از تلاش ها و کنش های پیش از خود بوده اند. تمرکز این تحقیق بر مطالعه آن نوع از تشکل های زنانه ای بود که مشخصاً حول دغدغه های زنانه شکل گرفته اند، برای پاسخ به این پرسش که این تشکل ها دارای چه ویژگی ، امکانات و سازوکاری برای مقاومت و چالش در برابر با نظامهای مردسالارانه حاکمی است که ساختارهایش همواره شیوه های متفاوت دیگر بودگی و هویت زنان را محدود نموده است .نمونه ها، که شامل 19 نفر از زنان فعال در تشکل های زنانه چهار شهر استان کُردستان (سنندج، مریوان، سقز و بانه) بودند، به صورت گلوله برفی انتخاب گردیدند. یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل مضمونی داده ها نشان می دهد که زنان فعال در این تشکل ها، همواره از ابزارها و روابط و موقعیت های بسیار متنوع و متفاوتی برای مقابله با ساختارهای سلطه استفاده نموده اند. بدین معنا که ویژگی ، ماهیت و عملکرد این تشکل ها امکاناتی فراهم نموده تا این فعالیت ها به گونه ای از پراکسیس فمینیستی بدل شوند که به میانجی آن، کنشگری و مقاومت در برابر ساختارهای سلطه شکل گیرد. همچنین زنان به واسطه کنش و فعالیت در این تشکل های زنانه، در تکاپوی آن هستند که شناخت شناسیِ منحصر به فرد خود را از موقعیت تحت سلطه و دیگربودگی خود به عنوان یک زن کُرد به دست بیاورند؛ تا از این طریق مسیر سوژگی را به سوی تغییر باز کنند و فُرم های گوناگون سوژگی زنانه را بر اساس تجارب خود و بازشناخت سازوکارهای مختلف سلطه و مقاومت در بستر جامعه کُردستان بازمفهوم پردازی و برساخت نمایند.