دف کلی این پژوهش بررسی استقلال کاری ادراک شده در بین معلمان ایرانی و مقایسهی آن بر اساس متغیرهای جمعیت شناختی بود. شرکت کنندگان پژوهش 413 نفر از معلمان مدارس مقاطع مختلف تحصیلی شهر سنندج بودند که به شیوهی تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامهی «استقلال کاری شایسته معلمان» اقتباس شده از مطالعات فریدمن (1999) بود که میزان فعالیت های معمول معلمان را که باید به صورت مستقل انجام گیرد توسط خود معلمان ارزیابی می نماید. به منظور آزمون روایی محتوایی پرسشنامه استقلال کاری معلمان روش تحلیل عاملی تأییدی به کار رفت. برای پاسخ به پرسش های پژوهشی با توجه به نوع توزیع داده ها از آزمون های t تک نمونه ای، آزمون t با دو نمونهی مستقل و تحلیل واریانس یک راهه استفاده شد. تحلیل ها نشان داد که معلمان سطح استقلال کاری خود را درمجموع پایین تر از سطح متوسط مقیاس مربوطه ارزیابی نمودند. معلمان میزان استقلال خود را در حیطه های ایجاد هویت، مشارکت والدین، توسعهی حرفه ای و موضوعات فوق برنامه، پایین تر از سطح متوسط، در حیطهی تدریس و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی در حد متوسط و در حیطهی تغییر و توسعهی برنامه درسی، بالاتر از سطح متوسط ارزیابی کرده بودند. نتایج همچنین حاکی از آن بود که اگرچه میزان استقلال معلمان بر اساس خودارزیابی ها به لحاظ جنسیت و سابقهی خدمت تفاوت معناداری نداشت، اما دورهی تحصیلی که معلمان در آن تدریس می کردند و مدرک تحصیلی آنان باعث تفاوت های معناداری در ارزیابی معلمان از سطوح استقلال کاری شان شده بود. به نظر می رسد معلمانی که دارای مدرک تحصیلی دیپلم و کاردانی که در پایه های مختلف دورهی ابتدایی تدریس می کردند با استفاده از نوعی خلاقیت و خلاء به وجود آمده از عدم نظارت والدین، مؤسسات رقیب و سطح بلوغ فراگیران توانسته اند در نظام متمرکز آموزشی ایران گونهی خاصی استقلال کاری را صرفاً در حوزهی تدریس و مدیریت کلاس درس خود احساس و گزارش نمایند.