پژوهش حاضر با هدف بررسی درک اولیاء و معلمان از پدیده مشارکت و مداخله والدین در آموزش و پرورش فرزندان صورت گرفت. روش بررسی این پژوهش مدل آمیخته ی اکتشافی است. میدان تحقیق معلمان و والدین مدارس دخترانه سه دوره تحصیلی (ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان) شهر کرمانشاه بود. جمعاً 200 نفر از معلمان و 210 نفر از والدین (110 نفر زن و 100 نفر مرد) از مناطق مختلف اقتصادی– اجتماعی شهر کرمانشاه به عنوان نمونه آماری در بخش کمی تحقیق انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده در بخش کیفی یک پروتکل مصاحبه نیمه ساخت یافته و در بخش کمّی پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته مبتنی بر مؤلفه های بخش کیفی و ادبیات پژوهشی بود که با روش تحلیل عاملی اکتشافی و ضریب آلفای کرونباخ روایی و پایایی پرسشنامه مورد تأیید قرار گرفت. از داده های حاصل از مصاحبه مقوله های چگونگی مشارکت در آموزش، نوع تعامل و تأثیرات روانی و اجتماعی مشارکت استخراج گردید. تقریباً هیچکدام از والدین تعمداً در فرایند آموزشی مداخله نکرده بودند و شواهدی از هم فکری والدین جهت مشارکت گروهی مشاهده نشد. تحلیل ها نشان داد که اگرچه والدین از لحاظ نظری از اهمیت مشارکت والدین در آموزش فرزندانشان تا حدی آگاهند اما در عمل به دلایل مختلف چندان در این فرایند درگیر نیستند. والدین اذعان داشتند که ارتباط کمی با معلمان دارند و از مشکلات آموزش فرزندانشان آگاهی کافی ندارند. میزان مشارکت داوطلبانه آن ها در فرایند تحصیل فرزندانشان در سطح پایین بود و راهنمایی به فرزندانشان را در فرایند انجام تکالیف را نیز خیلی نادر گزارش کرده بودند. والدین در مقایسه با معلمان بیشتر خواهان تشویق فرزندانشان در انجام کارهای مدرسه بودند. دربین اولیاء مادران بیش از پدران دانش آموزان علاقمند به مسؤلیت پذیری در فرایند تحصیل فرزندانشان بودند. اما نوعی عدم تفاهم بین والدین و معلمان در چگونگی مداخله آموزشی وجود داشت. معلمان خیلی راغب نبودند که والدین در فرایند آموزش مداخله کنند. پژوهش حاضر توصیه می کند وقتی ابتکارات و برنامه ها مبتنی بر روابط احترام آمیز و اعتماد بین کارکنان مدرسه و خانواده ها باشند در ایجاد و نگهداری پیوندهایی که پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را حمایت می کند خیلی کارآمدتر خواهند بود. برقراری روابط مثبت با والدین و ارایه روش های عملی به موفقیت آموزشی فرزندانشان کمک میکند اما عناصر دیگر ما