هدف از پژوهش حاضر «بررسی الگوهای تربیت اخلاقی معلمان در دوره ابتدایی بر اساس رویکرد عاطفه گرایی» بود. روش پژوهش کمی- کیفی بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی شهر سنندج اعم از زن و مرد که در سال تحصیلی 92-91 مشغول تدریس بودند که مطابق با آمار ارائه شده از سوی آموزش و پرورش کل شهرستان سنندج، 2814 نفر ناحیه یک (1612) نفر و ناحیه 2 (1202) نفر می باشند. نمونه مورد نظر با استفاده از جدول کرسجی و مورگان، به تعداد 338 نفر انتخاب گردید. ابزار گردآوری داده ها تحلیل اسناد کتاب خانه ایی، مصاحبه نیمه ساختارمند و پرسشنامه محقق ساخته بود. جهت بررسی روائی صوری پرسشنامه به نظر ده نفر از معلمان دوره ابتدایی استناد گردید، از آنجا که قبل از بررسی روائی صوری، پرسشنامه چندین بار بررسی و اصلاح گردیده بود، لذا روائی تمام سؤالات پرسشنامه مورد تأیید قرار گرفت. همچنین جهت سنجش پایایی از ضریب آلفای کرانباخ استفاده شد که مقدار آن برابر با 70 صدم بود که قابل قبول می باشد.برای بررسی سطوح تحول اخلاقی دانش آموزان هفت شاخص از دیدگاه نل نادینگز و سه شاخص از دیدگاه کارول گیلیگان مشخص شد. نتایج نشان داد که سطح تحول اخلاقی دانش آموزان بر اساس نظریات نل نادینگز و کارول گیلیگان به طور معنی داری بالا بوده است. نتایج تحلیل مصاحبه ها و پرسشنامه نشان داد که آموزش های اخلاقی معلمان بیشتر بر اساس سرمشق دهی و تأیید است و کمتر از روش های گفتگو و ارائه تکالیف استفاده می کنند. در نهایت شش مؤلفه ی اصلی به عنوان ویژگی های بیانگر تربیت اخلاقی بر اساس نظریه عاطفه گرایی شناسایی شدند و بر اساس این مفروضه که همه این اجزا با یکدیگر روابط متقابل دارند، مدلی طراح شد.