پژوهش به کاوش انتظارات و انتقادات برخی از اساتید علوم انسانی دانشگاه کردستان از مناسبات کلی حاکم بر دانشگاه می پردازد تا به فهمی از ماهیت مناسبات بین اساتید و دانشجویان دست یافته و به شناخت سپهر عمومی دانشگاه و لزوم مداخله یا بروز تحولات تصمیم گیران کمک نماید. بدین منظور از رویکرد کیفی و روش مردم نگاری انتقادی استفاده شد. میدان تحقیق شامل تمامی اعضای هیئت علمی دانشکده ی علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه و از طریق روش نمونه گیری هدفمند تعداد 7 نفر انتخاب و فرآیند جمع آوری اطلاعات تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه ی نیمه ساختاریافته بود و جهت تحلیل داده ها از کدگذاری سه مرحله ای اشتراوس استفاده شد. یافته ها نشان داد که انزوای اجتماعی در تمام سطوح ارتباطی بین اساتید با یکدیگر، دانشجویان و جامعه دانشگاهی با محیط پیرامون وجود دارد. آزمودنی ها در چهار جنبه ی معناداری مشکل داشته و این مسئله بر کنش های روان شناختی و ابعاد گوناگون شخصیت تأثیرگذار بوده است. مشارکت کنندگان بیشترین مسئله را با فقدان هنجارها و قوانین داشته و معتقد بودند که دانشگاه نتوانسته است در الزام و پایبندی عاملان هنجارها موفق عمل کند. احساس بی قدرتی در میان آزمودنی ها وجود داشت. احساس تنفر از خویشتن به صورت نارضایتی از خود و بی هدفی بروز کرده است.