آیزیا برلین و دیوید وست از جمله فیلسوفان سیاسی هستند که به تحلیل مفهوم آزادی مثبت در اندیشه اسپینوزا پرداختهاند. آنها در تلاش برای تبیین معنای آزادی مثبت در اندیشه اسپینوزا تفاسیر و بینشهای متفاوتی را اتخاذ کردهاند و به نتایج متفاوتی هم رسیدهاند. برلین در مقاله دو مفهوم از آزادی، رساله الهیسیاسی اسپینوزا را منشأ دفاع از اصالت اقتدار و نادیده گرفتن آزادیهای فردی قلمداد میکند. در حالیکه وست با نگرشی جامعتر به دفاع از اندیشه سیاسی اسپینوزا برخاسته است، و با تحلیل وسیعتری از ابعاد مفهوم آزادی مثبت (هستیشناختی، اخلاقی و سیاسی) در اندیشه اسپینوزا معتقد است که لزوماً آزادی مثبت به اقتدارگرایی مستبدانهای منجر نمیشود که برلین عموماً آن را به نظریههای سیاسی عقلگرایانی چون افلاطون، فیشته و هگل نسبت میدهد. پرسشهای راهبر ما در این مقاله عبارتند از: خوانش اسپینوزا از آزادی چگونه منجر به دو رهیافت و نتیجه متفاوت از سوی برلین و وست شده است؟ تا چه حد نقدهای برلین به آزادی مثبت اسپینوزا مبنی بر وجوه مقتدرانه آن وارد است؟ وست چگونه بر اساس مبانی هستیشناختی و اخلاقی در اندیشه اسپینوزا، آزادی مثبت را نه در مقابل آزادی منفی، بلکه مکمل آن میداند؟ پیشنهاد نهایی این است که اگرچه خوانش برلین درباره آزادی مثبت در اندیشه اسپینوزا از برخی وجوه صادق است، اما از رویکردی تقلیلگرایانه برخوردار است که در آن تنها بر برخی از مواضع اسپینوزا در رساله الهی سیاسی تمرکز دارد. این در حالی است که خوانش وست به دلیل توجه به ابعاد مختلف اخلاقی، هستیشناختی و سیاسی واقعبینانهتر و جامعتر است.