1403/10/01
کمال خالق پناه

کمال خالق پناه

مرتبه علمی: دانشیار
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس: 457895
دانشکده: دانشکده علوم انسانی و اجتماعی
نشانی:
تلفن: 09127632822

مشخصات پژوهش

عنوان
زنانگی در زمینه تعارضات ساختاری: تحلیل روایت رمان زنانه در ایران
نوع پژوهش
پایان نامه
کلیدواژه‌ها
ادبیات زنانه، ازخودبیگانگی زنانه، تحلیل روایت، روایت زنانه، زیستن زنانه، فمینیسم سوسیالیستی.
سال 1398
پژوهشگران رقیه بدری(دانشجو)، کمال خالق پناه(استاد راهنما)، جمال محمدی(استاد مشاور)

چکیده

ا ظهور مدرنیته که اساسا امری متناقض بوده و به شکستن شالوده بنیادهای زندگی اجتماعی انجامید، مسائل و تناقضات جدیدی پا به عرصهی زندگی اجتماعی انسان گذاشتند. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین این مسائل مربوط به زنان و زیستن زنانه در عصر تناقضات بنیادی باشد. پژوهش حاضر در پی کاوش این مسئله است که زنان در عصر استثمار مدرن که ریشه در نظم سرمایهدارانه دارد، چگونه میزیند و این زیستن همراه با تناقضات بنیادی را چگونه روایت میکنند. حال پرسش اصلی پژوهش این است که در این فضای سرشار از نابرابری که گفتمانهای متعددی در منازعهای خونین بر سر تصاحب معنا هستند، زنان توان روایت زیستن خود و فرودستی همراه این زیستن را دارند؟ و چگونه روایت میکنند؟ با توجه به آنچه که به توصیف آن پرداختیم دو رمان »نینا« و »پرندهی من« که به نوعی و صورتی بنیادی روایت کننده زنانهگی زنان میباشد را انتخاب کردهایم. حال برای کنکاش تمام زوایای آشکار و پنهان این دو رمان نیازمند دستگاه نظری هستیم که بتواند مانند یک عینک دقیق این زوایا را برای ما قابل دیدن کند، بر همین اساس از بینش فمینیسیم سوسیالیستی و ذخایر مفهومی آن استفاده کردهایم. این بینش با توجه به اینکه مردساالری راهمبستر و بخش جداییناپذیرنظم سرمایهداری میداند، میتواند در فهم و تحلیل هر چه ژرفتر مسئله به ما یاری رساند. بر همین اساس از میان اندیشمندان سوسیال فمینیست، رویکرد نظری الیسون جاگر به عنوان چراغ راهنما و چارچوب نظری مورد استفاده قرار گرفته شده است. جاگر با بههم بافتن تار و پودهای انواع اندیشههای مارکسیستی به نوعی، عمیقترین و جامعترین دریچهها را بر روی مسائل زنان باز کرده است.. بنابراین سه ضلع مثلث این تحلیل را میتوان روایت زنان از تناقضات مدرن، رویکرد فمینیسم سوسیالیستی و روایتشناسی فمینیستی نام نهاد. حال با در نظر گرفتن این مثلث، پژوهش حاضر این واقعیت را عیان ساخت که صدای زنانه از زنانهگی، آن استقاللی را که در روایتهای مردانه از زندگی وجود دارد را دارا نمیباشد و فرودستی زنان به صورت انضمامی در روایت هر دو رمان از زنانهگی نیز به خوبی مشهود است. پژوهش بر همین اساس واقعیت تراژیک دیگری را آشکار ساخته و آن هم این است که اساسا مسائل مربوط به زنانهگی در جامعه ایرانی عمومیت ندارد. دست آخر آنچه که بیش از همه چیز برجسته است این واقعیت میباشد که زنان دچار انواع عمیق ازخودبیگانگی هستند، این از خودبیگانگی حتی به از خودبیگانگی جسمی زنان نیز انجامیده است.