مواجهه ی جوامع رو به توسعه با ساختارهای اجتماعی مدرن در نتیجه ی فشار جهانی شدن، حامل تعارضات هویتی بغرنجی است که یکی از مهمترین آنها، گسترش و تعمیق تعارضات جنسیتی است. و از آنجا که جنسیت پدیده ای چندبعدی بوده و از این رو معضلات جنسیتی قابلیت تسری به بسیاری از عرصه های عمومی و خصوصی را دارند، حل درست آنها نیز می تواند جامعه را در مسیر درست پیشرفت قرار دهد. با این همه، در زمینه ی مباحث جامعه شناختی، بحث از معضلات جنسیتی همواره در حوزه ی مسائل زنان مطرح بوده و مطالعات مردانگی به عنوان روی دیگر جنسیت همواره مغفول مانده است. پژوهش حاضر با بهره گیری از نظریه ی مردانگی هژمونیک کانل که در زمینه ی مردانگی پژوهی انتقادی مطرح است، قدمی آنسوتر نهاده، با روش روایت شناسی فمینیستی لانسر، بازنمایی هویتهای جنسیتی در زمینه ی آثار روایی شیرزاد حسن را مورد تحلیل قرار می دهد تا برساخت جنسیت جامعه ی کردی را مشخص کرده، دریابد که در زمینه ی اجتماعی که این آثار از آن برخاسته اند، مردانگی مسلط از چه راهکارهایی برای اعمال و تثبیت هژمونی استفاده می کند و زمینه ی روایی چگونه امکان سرکوب یا مقاومت در برابر هژمونی جنسیتی موجود را ممکن می کند. پژوهش حاضر حاوی این دریافت است که ویژگیهای برجسته ی مردانگی هژمونیک در روایات مورد بررسی شامل مردانگی است که مالکیت پول و سرمایه و کسب لذت جنسی را در انحصار مردان دانسته و تنوع طلبی جنسی، اقتدار بر زنان، خشونت جسمی، توانایی جنسی را ویژگی مردانگی کامل و برتر می داند و در مقابل زنانگی بهنجار را واجد صفات زیبایی زیاد، سن کم، وابسته به مردان، بی اعتنا به ثروت و غریزه ی جنسی، مهربان و ایثارگر درنظر می گیرد. تبلیغ و تحمیل این کلیشه های جنسیتی در ارتباط با نیازهای حفظ اقتدار گروههای مسلط در جامعه ای است که بنابر ساختار عشیره ای، چنین ویژگیهایی را برای حفظ سلسله مراتب قدرت اجتماعی و در نتیجه تحکیم سلطه و برتری خود مناسب می داند. از این رو مردانگی در قدرت، سوژه هایی را که دوگانگی ارزشی موجود بین پایگانهای قدرت زنانه و مردانه را مورد انکار و واسازی قرار می دهند، با همدستی مردانگیهای همدست و زنانگیهای مؤکد از مردانگی و زنانگی درست خارج کرده، حاشیه ای و ساکت می کند و نهایتاً به حذف فیزیکی زنان همچنان نافرمان مبادرت می ورزد. با اینکه در بیشتر روایتهای مورد تحلیل، خودِ روایی در تعارض با مردانگی هژمونیک قرار دارد اما در همان حال زنانگی مقاوم را در موضع دیگریِ روایت برنشانده، با آن در تعارض قرار می گیرد. این در حالی است که مردانگی معارض نیز نهایتاً، تحت انقیاد مردانگی هژمونیک درآمده و روایت تمام شده اکثراً موضعی محافظه کارانه در برابر تغییرات ریشه ای اجتماعی داشته، تحمل وضع موجود و تغییرات محدود را برای اجتناب از آشوب اجتماعی مدنظر دارد. و تنها در روایتهای متأخرتر است که شاهد مقاومت مؤثر مردانگی معارض و زنانگی مقاوم در برابر مردانگی هژمونیک هستیم. با توجه به متغیر بودن ویژگیهای مردانگی هژمونیک بر اساس زمان و مکان، جهت گیری مطالعات آتی می تواند شامل مطالعه در متون روایی دیگر نویسندگان و در میان گروههایی متفاوت و بررسی تغییرات در-زمانی مردانگی هژمونیک و گفتمان جنسیتی باشد تا بتوان درکی درست تر از تعارضات جنسیتی یافته و راههای برون رفت از این تعارضات را پیشنهاد داد.