تحلیل گفتمان انتقادی به عنوان گرایشی بینارشته ای، در بررسی متون از سطح جمله فراتر رفته و به بافت موقعیتی که متن در آن شکل گرفته است، توجه می کند. فرکلاف، یکی از نظریه پردازان در این حوزه است که برای نظریه ی خود سه سطح در نظر می گیرد. در سطح اول، براساس دستور نقش گرای نظام مند هلیدی، به بررسی ساختار متن می پردازد و آن را توصیف می خواند. در سطح دوم که تفسیر نام می گیرد، بافت موقعیتی و بینامتنی به کار رفته در متن را مدنظر قرار می دهد و در نهایت، در سطح سوم که تبیین است به بررسی عوامل شکل گیری، ایدئولوژی و تأثیرات گفتمان می پردازد. شرقاوی و دولت آبادی، هر دو روستایی زاده هایی هستند که در آثار خود به بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ی خود پرداخته اند. این پژوهش، سعی دارد به صورت توصیفی-تحلیلی، گفتمان انتقادی را در دو رمان جای خالی سلوچ از محمود دولت آبادی و الأرض عبدالرحمن شرقاوی، بر پایه ی رویکرد گفتمان انتقادی فرکلاف، مورد بررسی قرار دهد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که شرقاوی و دولت آبادی با استفاده از هم آیی و تکرار واژگان، به کارگیری واژگان متضاد و استفاده از استعاره های مفهومی و بلاغی درپی تبیین اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ی خود هستند. شرقاوی و دولت آبادی، در قالبی روایی، با سبکی رئالیستی و با استفاده از متون مختلف چون قرآن، روایات، ضرب المثل ها و الفاظ عامیانه به بازگویی رخدادها می پردازند. شرقاوی با استفاده از گفتمان ضداستعماری به بیان مسائلی چون فقر، وضعیت زن در جامعه، اوضاع نابسامان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و بی عدالتی می پردازد و با تقویت روحیه ی مبارزه طلبانه، به دنبال کسب مفاهیمی چون تغییر، آزادی و استقلال است. گفتمان انتقادی دولت آبادی پسااستعماری است. او با واکاوی شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ی خود و بیان مفاهیمی چون فقر، بیکاری، وضعیت نامناسب زن، ناهنجاری های اخلاقی، امید به ایجاد تغییر در جامعه ی خود دارد.