رئالیسم سوسیالیستی یا همان واقع گرایی اجتماعی، شاخه ای از رئالیسم است که اولین بار در ادبیات شوروی سابق ظهور کرد و طرح آن را ماکسیم گورکی همراه بوخارین و ژدانف در سال 1934 اعلام کردند. هدف آن توجه بیشتر به طبقه ی فرودست جامعه و تسریع آگاهی اجتماعی طبقه ی کارگر در مقابل بحران های سرمایه داری است. سوسیالیسم مدعی است که یکی از آزادترین نوع روابط اجتماعی انسان است، خواهان آزادی انسان به ویژه طبقات زحمتکش است و عامل اقتصادی را به عنوان منشأ مشکلات و درگیری در جهان می داند. و همچنین ساختار های زیرین جامعه همچون دین، اخلاق، اندیشه و ادبیات را تایع زیرساخت های مادی و ابزار های تولید به شمار می آورد. پاگیری رئالیسم اجتماعی را با جریان شکل گیری انقلاب های کارگری و ایجاد حکومت های سوسیالیستی همزمان میدانند. به عنوان نمونه بارز اطلاق این اصطلاح می توان به جریان ادبی بعد از انقلاب اکتبر 1917 روسیه اشاره کرد. رئالیسم اجتماعی ریشه های خود را در رئالیسم جستجو می کند و با اصالت بخشیدن به روایت واقعیت، مرکزیت توجه خود را به زندگی مردمان فرودست، بیان مشکلات طبقاتی و گاهی روند مبارزات و انقلاب ها معطوف می کند. در واقع می توان گفت بنیان این مکتب بر کار استوار است. نویسندگان رئالیسم اجتماعی در آثار خود به بیان روائی مشکلات طبقه اجتماعی فرودست پرداخته اند و همواره به تجسم صادقانه ی واقعیت با بعد و رنگ و بوی انقلابی اش پرداخته اند. طاهر وطار و یاشار کمال دو تن از نویسندگان پیشگام و صاحب سبک در این گونه ی ادبی می باشند. هر دو نویسنده در قالب ادبی رمان، ساختار اجتماعی جامعه ی خود در دوره ی مشخصی از تاریخ به گونه ای بی بدیل با بیانی واقع گرایانه و گرایش سوسیالیستی، در دو کشور الجزایر و دیگری ترکیه بیان داشته اند. هردو با روحیه ای مبارزه طلبانه از طبقه ی فرودست کارگر بوده و به مبارزه با شخصیت هایی پرداخته اند که همواره نمادی از خودخواهی، ظلم، استکبار و انسان ستیزی بوده اند.