خواب که از جمله عوارض اهلیت بوده و با اهلیت اداء منافات دارد و نه با اهلیت وجوب. عبارت است از حالتی طبیعی که به سبب رسیدن رطوبت ها به مغز، قوای (ارادی) بدن از کار می افتد و مانع شناخت اشیاء می-شود. با توجه به این که خواب عارضه ای طبیعی بوده و هنگام عارض شدن آن عقل از ادراک و تشخیص امور عاجز می شود، در اثنای خواب تمامی تصرفات قولی لغو محسوب می شود و تلفظ به طلاق، ایلاء، شهادت، سوگند، اقرار (اعم از حق الله یا حق الناس)، عتق و ارتداد از وی معتبر و نافذ نیست. هم چنین در کلیۀ تصرفاتی که اهلیت اداء و تکلیف شرط هستند، خواب موجب عدم نفوذ می شود؛ چراکه شرط تکلیف، فهم مکلف است؛ یعنی تا مکلف خطاب الهی را نفهمیده و درک نکند خطاب الهی دربارۀ او منتفی است و به طور خلاصه می توان گفت که امتثال و فرمان برداری شارع منوط به فهم خطاب الهی است و هم چنان که اصولیون گفته اند: «تکلیف مستدعی حصول فعل بر وجه امتثال است» و امتثال عادتاً و شرعاً از شخص خوابیده ای که از درک و شعور دور است قابل تصور نیست و در حدیث نیز آمده است: «رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثٍ عَنْ النَّائِمِ حَتَّی یَسْتَیْقِظَ وَ عَنْ الصَّغِیرِ حَتَّی یَکْبُرَ وَ عَنْ الْمَجْنُونِ حَتَّی یَعْقِلَ أَوْ یُفِیقَ». شخص خوابیده در مورد افعالش مؤاخذۀ بدنی نمی شود؛ پس اگر انسان در زمان خواب غلت زده و بر روی کسی بیفتد و او را بکشد، یا این که در خواب مرتکب زنا شود، به دلیل نداشتن قصد و قدرت تمییز و اختیار، قصاص نمی شود؛ اما از نظر دنیوی ملزم به پرداخت دیه می شود، همان طور که اگر با فعل خود، مالی را تلف کند، ضامن است.