موضوع پژوهش حاضر"بررسی ساختاری روایت های هفت گنبد نظامی براساس نظریه ی"گرماس" (1917-1992م. )"است. بررسی ساختاری این حکایات از طریق تعیین تقابل های دوگانه و پی رفت ها یا زنجیره های اجرایی، میثاقی و انفصالی، شناخت بهتر ساختار حکایت های هفت پیکر و حکایات مشابه از طریق تعمیم نتایج این پژوهش و بررسی قابلیّت انطباق پذیری بر متون روایی منظوم در ادب کلاسیک ایران، از اهداف پژوهش حاضر محسوب می شود. هنر نظامی در آفرینش حکایات و روایی بودن متن هفت پیکر و شهرت حکایات هفت گنبد از دلایل انتخاب این اثر به شمار می رود. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است و نتایج با استفاده از تکنیک تحلیل محتوی و بر اساس الگوی کنشی گرماس تجزیه و تحلیل شده است. نتیجه نشان می دهد قهرمان(فاعل) و هدف(مفعول) به عنوان کنشگران مرکزی این حکایات از اهمیّت بیشتری برخوردارند. همچنین فاعل(قهرمان)، به عنوان قطب پایه، نقشی فعّال در پیرنگ حکایات دارد و در بیشترحکایات هفت گنبد؛ گیرنده (ذی نفع اعظم) هم می باشد. همچنین نتیجه بیانگر مثبت بودن قابلیّت انطباق پذیری نظریه ی کنشی گرماس بر متون روایی منظوم در ادبیات کلاسیک ایران است.