چکیده یکی از در خور توجه ترین دگرگونی هایی که رمان نویسان پسامدرن در رمان به وجود آورده اند، شیوه روایت داستان و شگرد پایان دادن به داستان است. بنابراین پایان بندی در شناخت و فهم مخاطب از کلیت اثر تأثیر به سزایی دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی جایگاه پایان بندی در مقام عنصر سبکی در رمان پست مدرن فارسی و همچنین تبیین مقایسه ای توجه به نوع پایان دادن به داستان، در میان رمان های پست مدرنیستی در دو دهه ی 70 و 80 می باشد. در این راستا رمان های 6 نویسنده ی برجسته ی این دو دهه، بررسی شده است. روش پژوهش به شیوه ی تحلیل محتوا و بر اساس روش معمول در نشانه شناسی روایت است. نتایج نشان می دهد که در بیشتر این رمان ها با پایان هایی از جمله: چندگانه، محتمل، مبتنی بر عدم قطعیت، چرخشی و دورانی، قطعی و بسته، باز، کاذب و تصنعی، فرجام بی فرجام، افشای فرجام در آغاز، فرجام مبتنی بر مرگ مؤلف و ... روبرو هستیم. این شیوه ی پایان بندی در این رمان ها در خدمت درون مایه و ژرف ساخت رمان بوده و با مفاهیم پسامدرنیسم هم سو بوده است و تداعی گر مرگ مؤلف و قرار گرفتن خواننده در جایگاه انحصاری نویسنده است.