در انگاره های متاخر دستور زایشی دو دیدگاه عمده راجع به چگونگی نظام حالت دهی وجود دارد. دیدگاه چامسکیایی استاندارد این است که حالت توسط هستهدستوری به نزدیکترین گروه اسمی از طریق یک مطابقه اعطامی شود(چامسکی 2000). در این رویکرد حالت به عنوان تجویز کننده گروههای اسمی، مقوله ای کاملاً نحوی است و ارتباط مستقیمی بین حالت ساختاری و روابط ساختاری گروههای اسمی پذیرنده حالت وجود دارد. در دیدگاه دوم، حالت دهی توسط قواعد پیکره ای و در بخش آوایی صورت می گیرد. در این رویکرد ارتباط مستقیمی بین حالت دهی و مطابقه برقرار نیست و سلسه مراتب ساختواژی، حالت گروههای اسمی را تعیین می کند. در این مقاله، با بررسی داده هایی از دو گونه زبان کردی، سنندجی و بانه ای، و مقایسه شباهت ها و تفاوت های این دو گونه از گویش سورانی نشان خواهیم داد که برای تبیین نظام حالت دهی ارجاع به مفروضات نظری در هر دو رویکرد ضروری است.