پژوهش حاضر، به بررسی و تحلیل رویکردهای مفهومسازی عشق در سرودههای شاعر معاصر، یداللّه بهزاد کرمانشاهی میپردازد. این پژوهش با اتّخاذ روش توصیف و تحلیل دادهها و با تکیه بر مبانی و اصول بنیادین استعارۀ مفهومی، سعی دارد با شناسایی و تحلیل حوزههای مبدأ بهکاررفته در استعارههای اشارهشده، به لایههای پنهان این تصویرسازیها پی ببرد و جهانبینی مسلّط بر افکار شاعر را واکاوی و تحلیل کند. نتایج پژوهش حاضر، حاکی از آن است که یداللّه بهزاد برای عینیسازی مفهوم عشق، از حوزههای مبدأ متنوّعی از قبیل انسانانگاری، شیءانگاری، خوراکپنداری، مکانمندی، عناصر طبیعت، سلامت و بیماری، گرما و نور، بند و اسارت، کارها و امور مقدّس و طرحوارههای مربوط به سفر و مسیر، بهوفور استفاده کرده است. گفتنی است لایههای پنهان این تصویرسازیها دربردارندۀ معانی و مفاهیم مثبت در مقولۀ عشق است. این نگرش مثبت تا حدّی است که حتّی زمانی که از حوزههای مبدأ منفی استفاده میکند، نگاهش به عشق، مثبت و دلگرمکننده است؛ درنتیجه، میتوان گفت شاعر مذکور با جهانبینی کاملاً مثبت، عشق را برانداز کرده است. وی عشق را معجزهگری میداند که عامل جنبوجوش و فعّالیتهای ثمربخش در جهان و مایۀ حیات، خوشدلی و کمال انسان است.