دراین مقاله به توصیف و بررسی ساخت کنایی در گویش دشتی می پردازیم. بدین منظور، به مطالعه رفتار فاعل بندهای لازم و متعدی و مفعول در زمان حال و گذشته در این گویش پرداخته می شود. یکسانی/تقابل رفتاری این گروههای اسمی در انگیزش مطابقه بر روی فعل نشان می دهد که این گویش از الگوی کنایی گسسته بهره می برد؛ به عبارتی بندهای زمان حال از الگوی فاعلی-مفعولی و بندهای زمان گذشته از الگوی کنایی تبعیت می کنند. در توصیف الگوی کنایی، همچنین به مسئله توزیع متفاوت وند و واژه بست که در ایجاد الگوی کنایی در این گویش نقش تعیین کننده دارند پرداخته می شود. بررسی الگو ی کنایی گسسته در گویش دشتی می تواند به ایجاد بینش عمیق تری به سازوکارهای دستوری نظام زبان های ایرانی، هم به لحاظ رده شناسی و هم نظری، بینجامد.