هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رویکردهای مورد استفادهی استادان دانشگاه برای مشارکت در فرایند برنامه ریزی درسی است. روش تحقیق کیفی و راهبرد آن تئوری زمینهای است. جامعهی آماری این پژوهش را اساتید دانشگاه بوعلی سینا و دانشجویان همان استادان در دورههای تحصیلات تکمیلی در نیمسال دوم سال 1392 تشکیل می دهد. با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند از نوع نمونهگیری موارد ویژه، یازده عضو هیئت علمی دانشکده های ادبیات و علوم انسانی، اقتصاد و علوم اجتماعی و دانشجویان همان اساتید انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبهی نیمهساختمند با استادان، مشاهده ی کلاس درس و مصاحبهی گروه کانونی با دانشجویان منتخب جمع آوری شد. تحلیل دادهها بر اساس تئوری زمینه ای و طی سه مرحلهی کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. بدین ترتیب که ابتدا داده ها مفهوم پردازی و در طبقات عمده کدگذاری شده و سپس مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد که رویکردهای مورد استفاده ی استادان برای مشارکت در فرایند برنامه ریزی درسی از مجری محض برنامه درسی به برنامه ساز درسی محدود در نوسان است. بدین صورت که رویکردهای مورد استفادهی آنان شامل مجری محض برنامه درسی، انتقال برنامه درسی با حداقل تغییرات، برنامه ریز درسی با انطباق محدود، برنامه ریز درسی با حداکثر تغییرات و برنامه ساز درسی محدود می باشد. همچنین رویکرد برنامه درسی غالب بین استادان مشارکت کننده در پژوهش، رویکرد برنامه ریز درسی با انطباق محدود است.