هدف این پژوهش، شناسایی و اولویت چالش های مربوط به شیوه های ارزشیابی از آموخته های دانشجویان در نظام آموزش عالی ایران است. جامعه آماری این پژوهش شامل دو دسته است: دسته اول 12 نفر از مدرسان با سابقه آموزشی دانشگاه بوعلی سینا هستند که بر اساس نمونه گیری هدفمند(ملاک محور) برای مشارکت در پژوهش انتخاب شده اند. دسته دوم کلیه دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه بوعلی سینا هستند که طبق آمار سال تحصیلی 1390-1391 برابر 7309 نفر بوده است. برای انتخاب نمونه از این جامعه روش طبقه ای نسبتی به کار رفته است و از هر دانشکده به نسبت جمعیت دانشجویی و با توجه به حجم نمونه پژوهش، نمونه ها انتخاب شده است. تعداد نمونه های پژوهش در جامعه آماری دوم 384 نفر بوده است. در این پژوهش از روش شناسی آمیخته استفاده شده است. برای جمع آوری اطلاعات از مدرسان از مصاحبه نیمه ساختار یافته و برای جامعه دانشجویان از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها با استفاده از شیوه کیفی و تحلیل داده های مربوط به دانشجویان با استفاده از روش تحلیل عاملی و آزمون آماری t یک طرفه انجام شده است. که بر اساس یافته های تحلیل عاملی، هفت عامل؛ عدم امکان استفاده از شیوه های نوین، توجه ارزشیابی به سطوح پایین حیطه شناختی، نبود بسترهای لازم برای ارزشیابی مستمر، عدم توجه ارزشیابی به حیطه های یادگیری، عدم توجه به فلسفه و هدف ارزشیابی، تاکید بیش از حد بر ارزشیابی پایانی وعدم توجه ارزشیابی به یادگیری مستقل به ترتیب اولویت، شناسایی شدند. از هفت عامل استخراج شده، در مجموع 101/45 درصد واریانس کل مقیاس را تبیین می کنند. عدم توجه ارزشیابی به یادگیری مستقل، بیشترین سهم واریانس(027/17) و عامل عدم امکان استفاده از شیوه های نوین ، کمترین سهم واریانس(735/3) را تبیین می کنند.