فرزندخواندگی به ایجاد پیوندی حقوقی و غیرخونی بین کودک بیسرپرست/بدسرپرست و خانواده متقاضی اطلاق میشود که بر پایهی الزامات قانونی استوار بوده و فاقد رابطهی بیولوژیک است. ماهیت، آثار حقوقی و جایگزینهای شرعی این نهاد (نظیر کفالت و حضانت) محور اختلاف نظرهای فقهی و حقوقی است. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانهای (شامل متون فقهی، آیات قرآن، سنت نبوی و قوانین مدنی) انجام شده است. دادهها از طریق فیشبرداری گردآوری و با نقد ادلهی فقهی و تطبیق آرای مذاهب اهل سنت و نظام حقوقی ایران تحلیل شدهاند. یافتهها نشان میدهد فقه اهل سنت با استناد به آیات قرآن (مانند داستان زید بن حارثه) و با محوریت حفظ اصالت نسب، فرزندخواندگیِ حقوقی را فاقد مشروعیت دانسته و «کفالت» را به عنوان جایگزین شرعی پیشنهاد میکند. در مقابل، قانون مدنی ایران با تأکید بر حمایت از کودکان و مصالح عالی آنان، فرزندخواندگی را در چارچوب مشخصی به رسمیت میشناسد. بررسی تطبیقی این دو نظام حقوقی- فقهی، تفاوتِ بنیادین در مبانی (حفظ نسب در فقه اهل سنت و رفاه کودک در حقوق ایران) را آشکار میسازد. اگرچه هر دو نظام بر ضرورت حمایت از کودکان بیسرپرست تأکید دارند، اما شیوههای تحقق این هدف در آنها متفاوت است. این پژوهش لزوم بازنگری در سازوکارهای حمایتیِ همسو با موازین شرعی و حقوقی را یادآور میشود.