شاهنامه فردوسی چکیده و عصاره فرهنگ و تمدن ایران پیش از اسلام است چندانکه از آن به عنوان تاریخ ایران کهن استفاده کرده اند. حافظ نیز همین نگاه را به شاهنامه داشته است و عصاره آن را در دیوان به صورت های مختلف گنجانده است. به مواردی از این اقتباس یا تاثیرپذیری در تحقیقات حافظ شناسان اشاره شده اما از یک تاثیر خاص و منحصر سخنی به میان نیاورده اند: اهمیت شراب برای ختم دعوا و شکایت و گله گزاری. در شاهنامه هنگام گله گزاری ها و شکایت هایی که پهلوانان را در آستانه نبرد قرار می دهد سنتی هست که بر اثر آن دعوی و شکایت پایان می یابد؛ مانند وقتی که رستم و اسفندیار هر یک بر اثر سخن دیگری به تفاخر نسبت به نیاکان خویش و تحقیر خاندان و نیاکان دیگری می پردازد، آنگاه برای ختم و پایان بخشیدن به این تعارض و بحران گفتگو، به نوشیدن شراب دعوت می شوند. در غزلیات حافظ نیز موارد متعددی هست که متاثر از سنت پایان بخشیدن به گله گزاری و شکایت در شاهنامه است. استفاده حافظ از این سنت، برای مبارزه با ریاکاری و نیرنگ مدعیانی نظیر صوفی، عارف، شیخ، مفتی، زاهد و محتسب است که مقام و موقعیت خود را از تظاهر به حفظ و رعایت مسائل شرعی یافته اند اما در عمل، با شریعت مانوس نیستند. به عوض آن، به شراب و خرابات و میخانه می پردازند و با کسانی که اهل راستی و صلاح هستند، به سبب ناراستی و دغا و تزویر خویش مجادله ونبرد می کنند. حافظ به سنت فرهنگی ایران کهن، آنان را به شراب دعوت می کند چون پیوسته با شراب مانوس هستند. با این دعوت نشان می دهد دعوی آنان برای پنهان کردن عیب و گناه خویش است و اهل صلاح و راستی نیستند.