مثل همه عصرها عنوان مجموعه هجده داستان کوتاه از زویا پیرزاد است. داستان هایی حتّی کوتاه تر از داستان های مرسوم که گویی تکّه های جداشده یک زندگی اند و هر تکّه مثل فصل های یک رمان بلند روایتگر همه آن است. شیوه روایت داستان ها به گونه ای است که ضمن ایجاد بستر مناسب برای تعبیر و قرائت های متعدّد یا متفاوت، وضعیّت زنان و انگیزه های آنان را در زندگی و موقعیت های دنیای نو تبیین می کند از این روی، با توجّه به محتوای داستان ها و بر اساس عناصر غیر روایی، دلالت ضمنی نشانه ها و تقابل دوگانه ای که در کنش دلالت وجود دارد به تحلیل ژرف ساخت داستان ها پرداخته ایم و پیوند ژرف ساخت هر داستان را با نحوه روایت آن تبیین کرده ایم. ژرف ساخت هر داستان، به طرزی خاص در خدمت سبک بارز و روایت زنانه نویسنده قرار گرفته است و مبتنی بر اعتراض به وضعیّت موجود زنان در قالب مبارزه ای منفی و به دور از آشوب و فریاد است. پیرزاد به صورت عملی و با بسامد بالای واژه های متضمّن تداوم و تکرار مثل کارهای روزمرّه منزل، خواننده را به ستوه می آورد، همچنین وفور ترکیب پی رفت زنجیره ای در داستان ها، تداوم و روزمرّگی را تشدید می کند. از این رهگذر حسّ همدردی را در مخاطب برمی انگیزد تا راوی را در انجام رسالت خویش کامیاب سازد.