مسأله دین از مهمترین مسائل بشری محسوب می شود و بدون استثنا در همه مذاهب ، امری قدسی و فرازمینی وجود دارد و انسانها فطرتاً در پی درک آن هستند، اما بسته به شرایط زمانی ، مکانی و اجتماعی است که تعلّق خاطر آدمیان بدان امر قدسی ، رنگ خاصی می پذیرد و به صورت آراء و عقاید مذهبی معینی درمی آید. شناخت دین و مذهب انسانها راهی است برای شناخت روحیَات و افکار حاکم بر آنها . از این منظر، شاهنامه یکی از مآخذ اصلی ، جهت پی بردن به افکار و احوال مردم ایران باستان است . خاصه که فردوسی در بیان عقاید و مراسم دینی جانب امانت را نگه داشته است با اینکه مورّخ صرف نبوده است. در شاهنامه از دینها و مذاهب متعددی سخن رفته است و به همین خاطر ،با بررسی تطبیقی میان ادیان و مذاهب بازتاب یافته در آن می توان به تلقّی فردوسی از امر دیانت دست یافت و اینکه کدام یک از ادیان باستان بیشتر از همه در شاهنامه تجلّی کرده است. از سوی دیگر می توان با تطبیق مذاهب براساس مراسم و مناسک دینی ، به تغییر شکل احتمالی آنها درگذر زمان پی برد؛ مراسم و مناسکی که غالباً به اشکالی گوناگون امِا با محتوی و مفادی مشابه در ادیان جاری هستند. این بررسی می تواند روزنه ای کوچک به وضعیت دینی روزگار ایران باستان باشد. در این بررسی دو موضوع کلّی مدِنظر قرار گرفته است . یکی اینکه کدامیک از ادیان در شاهنامه ( خواه و ناخواه ) حضور دارند و هر یک به چه شکلی معرفی شده اند که در این راستا عقیده دینی و مذهب خود فرودسی و اینکه او تا چه حد در نقل وقایع گذشته امین بوده است نیز تحلیل خواهد شد و دیگری اینست که اصول برجسته ای که تقریباً در اکثر ادیان وجود دارد، از قبیل رستاخیز ، نجات بخشان ، معابد و پرستشگاهها و نیز مقدِسات هر قوم که ریشه در اساطیر کهن دارند، تا چه اندازه در شاهنامه انعکاس یافته اند و این اعتقادات بنیادین ، از کدام اندیشه دینی تأثیر بیشتری پذیرفته اند. البته با وجود نقاط اشتراک فراوانی که در بین ادیان و مذاهب وجود دارد، یافتن آبشخور اصلی اندیشه های شاهنامه امری ساده نیست و نمی توان با قطع و یقین در این باره سخن گفت . بلکه با تطبیق اصول حاکم بر آیین های پیشین ، باید با احتیاط گام برداشت و با احتمال ، نتایج حاصل از این تطبیق را مطرح نمود. به عنوان مثال در مبحث مربوط به معابد و پرستشگاهها ، با بررسی معابد و مکانهای مقدس می توان گفت که