شاه نعمت الله ولی از عارفانی است که برای بیان اندیشه های خود بیشتر از همه عناصر، شعر را برگزیده است. غالب کسانی که از دیدگاهی فلسفی و منطقی به شعر نگریسته اند عنصر خیال را جوهر اصلی شعر شمرده اند و در همه کتاب های منطق دوره اسلامی، تحت تأثیر ارسطو «شعر را کلام مخیل و بنیادش را تخییل دانسته اند. (شفیعی کدکنی،1370: 28) تخییل به معنی خیال و تصویر و نمای چیزی را در اندیشه و ذهن دیگری آفریدن است» (همان: 37) و مراد از خیال کوشش ذهنی شاعر و تصرف ذهن اوست در نشان دادن واقعیت های مادی و معنوی. روشن است که هر کس برای بیان افکار و اندیشه های خویش از عنصر و پدیده ای استفاده می کند که در دسترس اوست یا به گونه ای از آن آگاهی داشته باشد. هر طبقه و پیشه ای با افکار و عناصر خاصی سر و کار دارد؛ آنچه از زرینه و سیمینه یا الفاظ و اصطلاحاتی چون تاج، تخت، کلاه، درّ و گوهر در شعر قدیم فارسی مطرح است جملگی متعلق اند به زندگی اشرافی و طبقه حاکم جامعه؛ شاعرانی که از این عناصر در تصویرهای خود سود جسته اند یا شاهزاده و از طبقه اشراف بوده اند یا وابسته به آن طبقه بوده اند و در دربار شاهان و اشراف با آن عناصر و اشیاء مأنوس گشته اند این گونه شاعران، برای درک مخاطبان اشرافی، یا بخاطر پرورش اشرافی شان، نسبت به سایر پدیده های عادی زندگی نیز دیدی اشرافی یافته اند.