مهم ترین اصل در دین ایران باستان، اصل اشه(asha) یا نظم و راستی در مقابل بی نظمی و دروغ بوده است. برخی حوادث و حکایات در فرهنگ ایرانی هست که قابل تطبیق با اسلام یا دیگر ادیان نیست بلکه متأثر از اندیشه اشه است. تجلی اشه در این موارد، حاصل نوعی تجربه دینی موسوم به تجربه تفسیری است. تجربه تفسیری در حقیقت، تبیین دینی است، و هر تبیینی بر مجموعه ای از پیش دانسته ها و پیش فرض ها مبتنی است که شخص تبیین گر بر پایه آنها به کشف روابط پدیده ها و حوادث می پردازد. در این مقاله مواردی استخراج شده که پیش فرض این تجربه ها مبتنی بر اصل اشه در ایران باستان بوده است. بر اساس این پژوهش روشن می شود تجلی اشه در قالب تجربه های تفسیری بیشتر در حوزه قدرت سیاسی و نقد و مهار قدرت رخ داده است هر چند در حوزه روابط فردی و نظام طبیعی نیز اندیشه اشه به صورت تجربه تفسیری نقش مؤثری داشته است و موجب نظام جامعه و پیشرفت تمدن بوده است.