مجموعه داستان ماه نیمروز نوشتۀ شهریار مندنیپور حاوی هشت داستان کوتاه است. دو داستان «رنگ آتش نیمروزی» و «دریای آرامش» از این مجموعه مستقیماً با دفاع مقدس مرتبط است. در این مقاله به تبیین و تحلیل ساختار روایت و ژرفساخت این دو داستان میپردازیم. پس از استخراج پیرفتها، به تحلیل ژرفساخت و شیوۀ روایت داستانها پرداختهایم. پیرفت مقدماتی و یازده پیرفت داستان «رنگ آتش نیمروزی» بهصورتِ زنجیرهای با هم ترکیب شدهاند. شش پیرفت داستان «دریای آرامش» بهصورتِ زنجیرهای با هم ترکیب شدهاند و ادامۀ منطقی و زمانی یکدیگرند. روایتهای هر دو داستان، تک محور و ساده هستند و هیچگونه پیچیدگی روایی ندارند. عمقبخشی مندنیپور به شخصیتهای جنگی و نظامی نیز بیانگر مصائب جنگ و ضرورت پرهیز از نزاع است. در داستان «رنگ آتش نیمروزی»، ژرفساخت درگیری انسان با حیوان و پیروزی خوی حیوانی و بازگشت انسان به خصلتهای اولیۀ او نیز متناسب با بیان عوارض و مضرات جنگ است. نویسنده در «دریای آرامش»، جنگ را از منظری دیگر نگریسته است؛ رزمندۀ ایرانی بهرغمِ کینۀ اولیهاش، وقتی با سرباز بیاسلحه، بیدفاع و نابینای دشمن مواجه میشود، جنگ را فراموش میکند و حس انسانیاش بر کینهاش میچربد و برای نجات دشمن، زندگی خود را به مخاطره میاندازد. نحوۀ استفادۀ نویسنده از علامت تعلیق در هر دو داستان، بخشی از ساخت داستان و خلاقیّت هنری نویسنده است و صرفاً یک کلیشه نگارشی مشخص نیست.