تذکرههای عرفانی بهرغم تکرار موضوعات، هریک ویژگیهایی دارند که بیانگر نگاه و ایدئولوژی نویسندۀ تذکره است تا عارفی که سخنانی از او نقلشدهاست. نویسندۀ تذکرۀ عرفانی میخواهد روایتی را بازنماییکند که نتیجه و یا فهمی متفاوت در خواننده و مخاطب بهوجودآورد. برای نیل به مقصود خود از ابزارها و شیوههایی استفادهمیکند که بیشترین تأثیر را داشتهباشد. در این مقاله، شیوۀ عطار نیشابوری را در نگارش تذکرهالاولیاء براساس الگوی وجهیسازی پاول سیمپسون بررسی و تحلیلکردهایم. تذکره الاولیاء یک متن با وجهیسازیهای بسیار است که در آن هویت و روابط بین افراد بهطور مستمر ساخته و بازسازیمیشود. عطار از افعال وجهی بهطور مؤثری برای بیان نظر، قضاوت، تعهد، اجازه، توصیه و دیگر انواع بیانات استفادهمیکند. از اسمها، صفات، قیدها و تأثیر آنها برای توصیف و ارزیابی شخصیتها و حالات استفادهمیکند. از انواع جملات و ساختارهای نحوی بهصورتِ مؤثری برای سازماندهی و ساختاربخشی به متن و ارائه استدلالها و نتایج برای بازنمایی شخصیتها و تثبیت ایدئولوژی بهرهمیگیرد. دقت در وجهیسازیهای عطار در تذکرهالاولیاء برای توجیه شطح یا کرامت عارفان میتواند قرائت بهتری از داستانهای منقول در تذکرهالاولیاء به مخاطب امروزی عرضهکند. کاربرد وسیع وجهیت در این کتاب برای ایجاد تأثیر بیشتر برخواننده است بدین منظورِ که مخاطب یا خواننده را بهصورت ناخودآگاه به پذیرش سخن یا مطلبی غیرِعادی سوقدهد یا قانعسازد.