حافظ بنا بر موقعیت خود و مسائل عصر و برای تأثیرگذاری هنری در هر غزل یک اندیشه مرکزی دارد. آن اندیشه و سخناصلی ممکناست فقط در یک سطر از مجموع چند سطر غزل قرارگرفتهباشد، باقی ابیات و جملات غزل بهصورتِ استعاره، تعبیرهای هنری و مؤثری از همان اندیشه است. این دوگونه تعبیر، اندیشه اصلی و تعابیر استعاری، همدیگر را تفسیر و آشکارمیکنند. در خوانشهای ابتدایی هر غزل، گویی عناصر نامتجانسی در کنار هم قرارگرفتهاند؛ درصورتیکه با خوانش دقیقتر میتواندریافت که یک مفهوم است که بهصورتِهای مختلف، تکرارمیشود و همین تکرار علاوهبر اینکه انسجامبخش است؛ نقطۀ تلاقی بین استعاره و روایت را نیز در همین نقطه میتواندانست؛ زیرا همانطور که در استعاره، لایههای معنایی متعدّد در عبارات یکسانی، در کنار هم جایمیگیرند؛ این غزلیات هم به دلیل اینکه ترازهای معنایی متراکم را در کنار هم قرارمیدهد، میتواند تأثیری قابلِمقایسه با تأثیر استعاره داشتهباشد. درواقع، بنابر تأثیرات متشابهی که استعاره و روایت بر مخاطب برجایمیگذارند، میتوانگفت که حافظ در بازگویی تجربههای زیستهاش در غزلیات، کاری استعاری انجامدادهاست. ما این شیوه را استعارۀ روایی نامگذاریکردهایم، به این صورت که هرکدام از این غزلها، یک اندیشۀ مرکزی دارند. مرکزی که بهگونهای لُب کلام غزل را دربردارد و شاعر، مخاطب خویش را به این مرکز محوری میکشاند؛ ولی همین که ذهن متمرکزشد، ناگاه دست به یک امر غافلگیرانه میزند و دوباره او را از مرکز، دور و منحرف میگرداند؛ درواقع، حافظ با این شگرد، یک نوع نامرکزی مرکز را به نمایش میگذارد و حتی میتوان گفت شگرد شاعرانۀ او در تمام غزلهایی که درظاهر، روایت آشکاری ندارند؛ همین «نمایش نامرکزی مرکز» است. محاکات در غزلیات حافظ بهصورتِ تکرار یک مفهوم بهصورتِهای مختلف در هر غزل سازمانمییابد. در هر غزل، اندیشه اصلی و تعابیر جایگزین آن را نشاندادهایم؛ یعنی از یک سوی تعابیر استعاری متن غزلها را مبتنیبر نظریه ریکور باتوجهبه اندیشۀ اصل غزل بازنماییکردهایم و از سوی دیگر بهکمکِ این تعابیر استعاری، سخناصلی را بازنماییکردهایم. مهمترین پیام حافظ و اندیشۀ ژرف او رندی و مبارزه با ارباب زور و تزویر است. زبان رند هنرمند در مبارزه، دارای دو ویژگی ایهام و طنز است. استعارۀ تهکّمیه از زمرۀ ابزار و روشهای ضروری و مؤثر برای ایجاد طنز است. در این پژوهش، برای تبیین اهمیّت دقت در انسجام غزلیات حافظ، به شبکۀ منظم انتخاب الفاظ و تعابیر و تناسب هندسی آنها در ایجاد استعارۀ تهکّمیه دقتکردهایم. بسیاری از ظرافتهای سخنحافظ ازجمله ایهام یا ترکیب عناصر صوفیانه با عناصر میخانه، برای ایجاد تأثیر بیشتر در طنز نسبتبه صوفی، زاهد یا مدعیانی است که از امور معنوی سوءاستفادهمیکنند.