حافظ دربارۀ صوفیه نظر مساعدی ندارد و هر وقت از عارف، پیر، صوفی و تعابیر جایگزین آنها نظیر اهل خلوت، خلوتگزیده، کوتهآستینان، پشمینهپوش، اهل خانقاه و صومعه یاد میکند، با طنز و تعریض همراه است. درک و تبیین مفهوم این طنز و تعریضها نیازمند دقت در فرم و ساختار غزل حافظ است. بیدقتی در شیوۀ حافظ موجب شده است که محققان همین طنز و تعریض را با نگاهی مثبت ارزیابی کنند و چنین بپندارند که او دربارۀ صوفی و عارف دیدگاهی متفاوت دارد؛ چون از کاربرد طنزآمیز تعابیر مربوط به عارف غفلت کردهاند. از اوایل سدۀ نهم، به حافظ لقب مبالغهآمیز «لسانالغیب» دادهاند و این لقب برای حافظ بهمنزلۀ نوعی کرامت کاربرد یافته است. بهرغم شیوع لقب لسانالغیب، مسئلۀ اقتباس در غزلیات حافظ نیز نکتهای است که محققان بهتفصیل نمونههایی از آن را برشمردهاند. اینکه جمع اقتباس و غیبگویی حافظ در ظاهر، دشوار و ناپذیرفتنی است، بدین سبب است که برخی پژوهشگران در پی ارائۀ مفهومی پذیرفتنی از لقب لسانالغیب برای حافظ برآمدهاند. ذکر الفاظ مربوط به صوفیه یا نقل و اقتباس کرامات صوفیان در دیوان حافظ، موجب شده است که گروهی از محققان، دیدگاه حافظ را دربارۀ شخصیت و کار و کردارهای صوفیان مثبت تلقی کنند و حافظ را نیز عارف و صوفی بپندارند. بدین سبب، در این مقاله برای تبیین جایگاه عارفان و نوع نگاه حافظ به آنان، یک کرامت مهم و شایع در متون عرفانی را انتخاب کردهایم که در دیوان حافظ به کار رفته است: «درّ برآوردن ماهیان از دریا» به منظور رفع تهمت از صوفی. نتیجۀ تحقیق نشان میدهد که اگر حافظ را لسانالغیب خواندهاند، بهسبب غیبگویی و پیشگویی شگفت وی نیست، بلکه لسانالغیببودن وی بیانگر مطالعۀ عمیق و بسیار اوست؛ بهگونهای که توانسته است با دقت در ریزهکاریهای منابع خود، سخن را بهگونهای ترکیب کند که جلوهای تازه بیابد. حافظ توانسته است بر مبنای سخنان صوفیان به طرد و انکار ناراستیهای آنان بپردازد یا متناسب با اندیشۀ خود، قرائت خاصی از کرامات صوفیان ارائه کند. بیان چنین مطالبی، البته موجب عناد صوفیان و زاهدان با او میشود؛ اما حافظ در مقابل آنان به تعابیر خودشان ارجاع میدهد و با استفاده از کراماتی که صوفیان مدعی آن هستند، از خود رفع تهمت میکند تا گناه صوفیان متظاهر و اهل نفاق را بهتر نشان بدهد.