خانواده اصلی ترین نهاد اجتماعی است که روابط، انتظارات، چهارچوب و دیگر امور آن بسیار متأثر از عرف جوامع می باشد. در فقه اسلامی دیدگاههای مختلفی در باب پذیرش عرف وجود دارد. برخی از مذاهب عرف را به عنوان یکی از منابع احکام پذیرفته در حالی که برخی از فقها اعتباری برای عرف قائل نیستند. طرفدارن حجیت عرف نیز در گسترته و میزان اعتبار آن در باب تبیین احکام خانواده اتفاق نظر ندارند و برخی با نگاه حداکثری و دسته دیگر با نگاه حداقلی به کارکرد عرف نگریسته و احکام مختلفی را در این باب بیان کرده اند. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی دلایل طرفین پرداخته و ضمن پذیرش حجیت عرف، به این نتیجه رسیده است که عرف می تواند کاربردهایی همچون تأویل ظاهر متون دینی، تقیید، تبیین و تفسیر آنها را داشته باشد اما در صورت تعارض عرف با نصوص، نص مقدم شده و عرف امکان نسخ نصوص را ندارد.