ادبیات مربوط به برندسازی مشترک اصطلاحات مختلفی را ارائه می دهد، اتحاد استراتژیک، برند مرکب و برند مشترک که به جای یکدیگر برای اشاره به مفهوم برندسازی مشترک استفاده شده است. برندهای تولیدی ورزشی با برندسازی مشترک روابطی با تیم های ورزشی و ورزشکاران برقرار می کنند که در نمایش مارک ها روی محصولات دارای مجوزشان دیده می شوند. از جمله برندهای مشترک در صنعت ورزش می توان به پوما با فراری اشاره کرد. هدف پژوهش حاضر طراحی الگوی برندسازی مشترک در ورزش ایران بود. روش تحقیق به صورت کیفی و از نوع نظریه پردازی داده بنیاد بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل اعضای هیئت علمی دانشگاه ها، کارشناسان و خبرگان و فروشندگان برندهای معتبر بود که سابقه آن ها به عنوان افرادی که تجربه زیسته کافی دارند انتخاب شدند. روش نمونه گیری به صورت هدفمند و دردسترس بود و نمونه آماری تا اشباع نظری محقق ادامه پیدا کرد(2+23). روش گردآوری داده ها به صورت مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تکنیک کدگذاری سه مرحله ای(باز، محوری، گزینشی) استفاده شد. برای سازماندهی متن مصاحبه ها و تحلیل از نرم افزار تحلیل داده های کیفی ان ویوو نسخه 10 استفاده شد. یافته ها طبق الگوی 6c (شرایط علی، زمینه، شرایط مداخله گر، راهبردها، پیامدها) استخراج شد. تئوری سیگنالینگ جهتی را برای ارزیابی مبادلات تجاری ورزشی در میان فرآیندهای تصمیم گیری مصرف کنندگان ارائه می دهد. نتایج نشان داد که تناسب برند و تبلیغات و نقش رسانه ها عامل هایی تعیین کننده هستند که برآیند این اعمال به جذب مشتری می رسد. به طورکلی برندسازی مشترک نیازی اساسی از حیث مدیریت برند تبدیل شده است. با توسعه و بهبود رویکرد اقتصادی به برند، زمینه مناسبی برای ارائه چهارچوبی هماهنگ در ارتباط با برندسازی مشترک آن وجود دارد و این امکان وجود دارد که روش های مختلف برندسازی مشترک به ابزاری کارآمد در فرایند مدیریتی برند تبدیل شوند؛ بنابراین، برای مدیران برندهای ورزشی ضروری است که هم تصویر برند (تناسب بین برندهای شریک) و هم تصویر محصول (تناسب بین برندهای مشترک و دسته محصول) را ایجاد کنند که بر نحوه درک محصولات با برند مشترک تأثیر مثبت بگذارد. در نهایت، بررسی بازار فعلی و جمعیت مصرف کننده با هدف شناسایی شرکای بالقوه برندسازی مشترک که ممکن است تصویر مطلوبی را برای مصرف کنندگان ارائه دهند، ضروری است.